پارت ۳
گفت: ۹۷؟
گفتم یس اره شدم ۹۷😁🥺
گفت : بهت تبریک میگم دخترم 😃😃
گفتم :ممنون مامان 🥰
بعد غذا مو خوردم
بعد غذا رفتم داخل اتاق تا لباسی واسه امشب پیدا کنم بپوشم و چشم اون تهیونگ رو در بیارن 😉😜
《 اونور پیش تهیونگ》
از زبون تهیونگ
رفتم خونه :::
وارد خونه شدم و سلام کردم رفتم تو اتاقم لباس پوشیدم و رفتم به سمت اتاق پذیرایی
روی صندلی نشستم
پدرم رو کرد به من و گفت امشب خانه
آقای جانگ هو دعوتیم
《 یک نکته بچه ها گفتم که پدر ا/ ت مرده این پدرش پدر ناتنی هست که با دختره ا/ ت رابطشون خوبه مثل تو فیلما نیست 😅😅 》
تهیونگ با این قیافه به پدرش نگاه کرد :😳
گفت : خانه جانگ هو همون که یک دختر رو اعصاب داره و انسان هستن ؟
پدرش با چهره عصبانی نگاه کرد 🤨 و گفت : Look, Taeyoung, I'm telling you right now that you will not be close to that girl and you will not eat my blood.》ببین تهیونگ همین الان میگم نزدیک اون دختره نمیشی و از خونشم نمیخوری همون اون دفعه که گند زدی بسه》
تهیونگ گفت : What did I mess up? It was the girl's fault she was rude. Wow《چی من گند زدم ؟ تقصیر دختره بود بی ادبی کرد . وا》
■اقا من پدر تهیونگ مینویسم : پ
تهیونگ مینویسم : ته
اوک بریم ■
پ: تو باید خودتو کنترل کنی ! اون انسانه .
اون دفعه با هزار بد بختی خاطراتشون تغییر دادم تا فراموش کنه که تو یک خون آشامی 🤨🤐
ته: باشه پدر اوف😐😑
اونور پیش ات و مامانش
نزدیکای شب بود ساعت ۶و نیم
گفتم یس اره شدم ۹۷😁🥺
گفت : بهت تبریک میگم دخترم 😃😃
گفتم :ممنون مامان 🥰
بعد غذا مو خوردم
بعد غذا رفتم داخل اتاق تا لباسی واسه امشب پیدا کنم بپوشم و چشم اون تهیونگ رو در بیارن 😉😜
《 اونور پیش تهیونگ》
از زبون تهیونگ
رفتم خونه :::
وارد خونه شدم و سلام کردم رفتم تو اتاقم لباس پوشیدم و رفتم به سمت اتاق پذیرایی
روی صندلی نشستم
پدرم رو کرد به من و گفت امشب خانه
آقای جانگ هو دعوتیم
《 یک نکته بچه ها گفتم که پدر ا/ ت مرده این پدرش پدر ناتنی هست که با دختره ا/ ت رابطشون خوبه مثل تو فیلما نیست 😅😅 》
تهیونگ با این قیافه به پدرش نگاه کرد :😳
گفت : خانه جانگ هو همون که یک دختر رو اعصاب داره و انسان هستن ؟
پدرش با چهره عصبانی نگاه کرد 🤨 و گفت : Look, Taeyoung, I'm telling you right now that you will not be close to that girl and you will not eat my blood.》ببین تهیونگ همین الان میگم نزدیک اون دختره نمیشی و از خونشم نمیخوری همون اون دفعه که گند زدی بسه》
تهیونگ گفت : What did I mess up? It was the girl's fault she was rude. Wow《چی من گند زدم ؟ تقصیر دختره بود بی ادبی کرد . وا》
■اقا من پدر تهیونگ مینویسم : پ
تهیونگ مینویسم : ته
اوک بریم ■
پ: تو باید خودتو کنترل کنی ! اون انسانه .
اون دفعه با هزار بد بختی خاطراتشون تغییر دادم تا فراموش کنه که تو یک خون آشامی 🤨🤐
ته: باشه پدر اوف😐😑
اونور پیش ات و مامانش
نزدیکای شب بود ساعت ۶و نیم
۱۸.۱k
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.