بنگر ز شور افتاده امغوغا ندارم

"بنگر ز شور افتاده ام،غوغا ندارم
درمانده و خسته،دلی،شیدا ندارم
در هجر تو جز غم مرا حاصل نباشد
دیگر به دل امیدِ بر،فردا ندارم
درسایه سار مهر تو جان و دلم گرم
سردم چو بعداز رفتنت،گرما ندارم
گفتی که تومحصول عشقی،بذر مایی
نخلی برهنه ام در غمت،خرما ندارم
گرزندگی زیبا بُوَد بر زیبه اندیش
دیگر به ذهن اندیشه ای،زیبا ندارم
بار غم مرگت ببین قدّم شکسته
دیگر پدر من قامت،رعنا ندارم
تاخواستم تبریک گویم روز بابا
دل طعنه زد ای وای من،بابا ندارم
🥀💔
دیدگاه ها (۰)

ای دوست بیا که ما تورائیمبیگانه مشو، که آشناییمرخ بازنمای، ت...

امشب به دلم مژده دهم آمدنت رازآن سوی افق های غمم، در زدنت را...

"ای سرآغاز غزلهای من ای مهتابیپیله ی چشم مرا ای سبب بی خوابی...

شکستنی تر از آنم که ضربه ام بزنیرفیقِ کهنه دلم را چگونه میشک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط