خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۹💎
بعدش جانر پاش به میز گیر کرد و سرش هم به لبه ی میز خورد و افتاد زمین و از صداش آسدور که چند قدم از کلاس رفته بود بیرون برگشت .
آسدور با ترس : صدای چی بود؟ جانر...چی شده سرت داره خون میاد
جانر با ناله : سرمو ول کن پام شکست فکر کنم
آسدور : خب بیا ببرمت اتاق بهداشت اونجا اول سرتو یه کاریش میکنیم بعد هم میریم بیمارستان تا یه نگاهی به پات بکنن
جانر : خیل خب
آسدور دست جانرو روی شونه ی خودش گذاشت و کمکش کرد که بلند شه .
جانر هم لنگان لنگان راه میرفت و مدرسه هم خیلی خلوت شده بود.
🔻اتاق بهداشت
آسدور :خب بتادینو امروز اینجا دیدم اینم دستمال تمیز
آسدور : خب فقط یکم میسوزونه اما دیگه میکروب روش نمیشینه
جانر : باشه
به محض اینکه آسدور بتادینو روی زخمش زد :
جانر : آخخخ خیلی بیشتر از اون چیزی که تصورش رو میکردم سوزوند
آسدور : من که بهت گفتم
جانر : باشه مهم نیست ادامه بده
آسدور با دقت روی زخم جانرو ضدعفونی میکرد و جانر هم به چشمای سبز آسدور خیره شده بود و باخودش فکر میکرد که : اگه اینقدر اذیتشون نمیکردم شاید با آسدور یه شانسی داشتم ولی حالا دیگه خیلی سخته که بخوام نظرشو راجب خودم عوض کنم داداش هاش هم که دیگه اصلا نمیذارن . از آسدور خیلی زیاد خوشم میاد ولی حتی نمیتونم اینو بهش بگم یه عالمه حرف میتونم بهش بزنم ولی هیچ کدومشونو یادم نمیاد الان که جلوم نشسته.
آسدور : خب همه جاش تقریبا ضدعفونی شد دیگه جاییش درد نمیکنه ؟ منظورم رو زخمته
جانر دست آسدور رو گرفت و دستمالی که دست آسدور بود رو به سمت گوشه ی زخم روی پیشونیش برد
اسدور : خب جانر دستمو ول کن تا به اون قسمتش هم بزنم
اون قسمت هم ضدعفونی کرد و بعدش تلفن آسدور زنگ خورد
دوکان : آسدور کجا موندی تو ؟ ۲ساعته ما رو کاشتی اینجا و معلوم نیس کجایی.
آسدور : اوفففف شماها برید من خودم میام اصلا
دوکان : یعنی چی ؟
آسدور : یعنی اینکه من یکم بیشتر میمونم مدرسه کار دارم تو و دوروش برید من با اتوبوسی مترویی چیزی برمیگردم خونه
دوکان : چقدر طول میکشه کارت ؟
آسدور : زیاد
دوکان : پس ما بریم الان یعنی ؟
آسدور : آره برید منتظر من نمونید
دوکان : باشه پس مراقب خودت باش . خداحافظ
آسدور : خداحافظ
جانر : واسه چی نگفتی میخوای منو ببری بیمارستان ؟
آسدور : 😐😐 چونکه من مرض دارم که بیخودی دروغ بگم ، از این کار لذت میبرم ، مرتیکه یادت نیست چقدر اذیتمون کردی ؟ میگفتم پیش جانرم میکشتنت البته اونا کار درستی میکنن من نمیدونم چرا وایستادم دارم بهت کمک میکنم
آسدور پاشد که بره
جانر : باشه باشه ببخشید حق باتوئه سوالم خیلی مسخره بود منو تا بیمارستان ببر پام خیلی درد میکنه حتی اندازه ی نصف کف دست کبود شده
آسدور : من ماشین ندارم
جانر : من دارم
آسدور : ...
پارت ۹💎
بعدش جانر پاش به میز گیر کرد و سرش هم به لبه ی میز خورد و افتاد زمین و از صداش آسدور که چند قدم از کلاس رفته بود بیرون برگشت .
آسدور با ترس : صدای چی بود؟ جانر...چی شده سرت داره خون میاد
جانر با ناله : سرمو ول کن پام شکست فکر کنم
آسدور : خب بیا ببرمت اتاق بهداشت اونجا اول سرتو یه کاریش میکنیم بعد هم میریم بیمارستان تا یه نگاهی به پات بکنن
جانر : خیل خب
آسدور دست جانرو روی شونه ی خودش گذاشت و کمکش کرد که بلند شه .
جانر هم لنگان لنگان راه میرفت و مدرسه هم خیلی خلوت شده بود.
🔻اتاق بهداشت
آسدور :خب بتادینو امروز اینجا دیدم اینم دستمال تمیز
آسدور : خب فقط یکم میسوزونه اما دیگه میکروب روش نمیشینه
جانر : باشه
به محض اینکه آسدور بتادینو روی زخمش زد :
جانر : آخخخ خیلی بیشتر از اون چیزی که تصورش رو میکردم سوزوند
آسدور : من که بهت گفتم
جانر : باشه مهم نیست ادامه بده
آسدور با دقت روی زخم جانرو ضدعفونی میکرد و جانر هم به چشمای سبز آسدور خیره شده بود و باخودش فکر میکرد که : اگه اینقدر اذیتشون نمیکردم شاید با آسدور یه شانسی داشتم ولی حالا دیگه خیلی سخته که بخوام نظرشو راجب خودم عوض کنم داداش هاش هم که دیگه اصلا نمیذارن . از آسدور خیلی زیاد خوشم میاد ولی حتی نمیتونم اینو بهش بگم یه عالمه حرف میتونم بهش بزنم ولی هیچ کدومشونو یادم نمیاد الان که جلوم نشسته.
آسدور : خب همه جاش تقریبا ضدعفونی شد دیگه جاییش درد نمیکنه ؟ منظورم رو زخمته
جانر دست آسدور رو گرفت و دستمالی که دست آسدور بود رو به سمت گوشه ی زخم روی پیشونیش برد
اسدور : خب جانر دستمو ول کن تا به اون قسمتش هم بزنم
اون قسمت هم ضدعفونی کرد و بعدش تلفن آسدور زنگ خورد
دوکان : آسدور کجا موندی تو ؟ ۲ساعته ما رو کاشتی اینجا و معلوم نیس کجایی.
آسدور : اوفففف شماها برید من خودم میام اصلا
دوکان : یعنی چی ؟
آسدور : یعنی اینکه من یکم بیشتر میمونم مدرسه کار دارم تو و دوروش برید من با اتوبوسی مترویی چیزی برمیگردم خونه
دوکان : چقدر طول میکشه کارت ؟
آسدور : زیاد
دوکان : پس ما بریم الان یعنی ؟
آسدور : آره برید منتظر من نمونید
دوکان : باشه پس مراقب خودت باش . خداحافظ
آسدور : خداحافظ
جانر : واسه چی نگفتی میخوای منو ببری بیمارستان ؟
آسدور : 😐😐 چونکه من مرض دارم که بیخودی دروغ بگم ، از این کار لذت میبرم ، مرتیکه یادت نیست چقدر اذیتمون کردی ؟ میگفتم پیش جانرم میکشتنت البته اونا کار درستی میکنن من نمیدونم چرا وایستادم دارم بهت کمک میکنم
آسدور پاشد که بره
جانر : باشه باشه ببخشید حق باتوئه سوالم خیلی مسخره بود منو تا بیمارستان ببر پام خیلی درد میکنه حتی اندازه ی نصف کف دست کبود شده
آسدور : من ماشین ندارم
جانر : من دارم
آسدور : ...
۳.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.