سناریو استری کیدز (درخواستی)
وقتی اعضا مافیان به عنوان زن حاملشون سیگار میکشی میری دکتر
دکتر میگ بخاطر سیگار بچه سقط شده و اعضاهم نمیدونستن سیگار میکشی و اونروز فهمیدن
هان:دکتر از اتاق خارج شد تا شما باهم صحبت کنین
_چطور دلت اومد؟
+همینطوری که میبینی
_یعنی کارت از عمد بود ؟
+پس چی؟
_ا.ت!
+اوم؟
_ از کارایی که برات کردم پشیمونم وقتشه اون ساید دیگه مو نشونت بدم
+چی....(براید استایل بغلت کرد)
فلیکس: هنوز حرفی که دکتر زده بود رو باور نکرده بود
_دارین اشتباه میکنین ا.ت من هیچوقت سیگار نمی کشه
دکی(خوشم میاد این مدلی باشه):آقای لی درک می کنم ولی از کجا انقدر مطمئنین؟
از اتاق دکی اومد بیرون و به سمتت دوید
_ا.ت بگو که حقیقت نداره من واقعا اونی که داخل شکمت بود دوست داشتم به امید اون هرروز ماموریت انجام می دادم ا.ت من دلم میخواست "بابا" باشم (دو مروارید درخشان از چشمان ماه این مرد چکید)
با گریه کردن فلیکس و احساساتی که تاحالا بهت نگفته بود توهم گریه ات گرفت
+متاسفم لیکسی
#سناریو
#استری_کیدز
#هان
#فلیکس
#یونگ_بوک
دکتر میگ بخاطر سیگار بچه سقط شده و اعضاهم نمیدونستن سیگار میکشی و اونروز فهمیدن
هان:دکتر از اتاق خارج شد تا شما باهم صحبت کنین
_چطور دلت اومد؟
+همینطوری که میبینی
_یعنی کارت از عمد بود ؟
+پس چی؟
_ا.ت!
+اوم؟
_ از کارایی که برات کردم پشیمونم وقتشه اون ساید دیگه مو نشونت بدم
+چی....(براید استایل بغلت کرد)
فلیکس: هنوز حرفی که دکتر زده بود رو باور نکرده بود
_دارین اشتباه میکنین ا.ت من هیچوقت سیگار نمی کشه
دکی(خوشم میاد این مدلی باشه):آقای لی درک می کنم ولی از کجا انقدر مطمئنین؟
از اتاق دکی اومد بیرون و به سمتت دوید
_ا.ت بگو که حقیقت نداره من واقعا اونی که داخل شکمت بود دوست داشتم به امید اون هرروز ماموریت انجام می دادم ا.ت من دلم میخواست "بابا" باشم (دو مروارید درخشان از چشمان ماه این مرد چکید)
با گریه کردن فلیکس و احساساتی که تاحالا بهت نگفته بود توهم گریه ات گرفت
+متاسفم لیکسی
#سناریو
#استری_کیدز
#هان
#فلیکس
#یونگ_بوک
۳.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.