Part 8
شب شد یونا گفت امشب بخواب که فردا وارد کشور بشیم.. استراحت کن من کشیک میدم..
از اونجاییم که خسته بودم قبول کردم..خوابیدم.
بیرون چادر...
یونا داشت کشیک میداد که صدای داد و بیدا میشنوه میره جلو و...
سوهو: ژنرال چی میگی چجوری دلت میاد دخترتو بکشی؟اون چه تقصیری داره(داد)
ژنرال: حرف اضافه نباشه گفتم از سوکجین جداش کن اگه میخوای یوتا زنده بمونه باید سوکجین و درجا بکشی فهمیدی؟(داد)
سوهو: اطاعت قربان امشب کارشو تموم میکنم.اما موقعی اینکارو میکنم که یونا نباشه چون طاقت دیدن چهرشو ندارم.
یونا تا اینو شنید بدو بدو رفت سمت چادر. جین.
زود پتو رو کنار داد و رفت بقل جین..
جین: یونا چته؟؟؟چرا یهم از این کارا میکنی قبلش خبر بده.. عزیزم اگه دلت بقل میخواد.
دگیونا درجا دستشو گذاشت جلو دهنم و..
یونا: جین ساکت باش سوهو میخواد امشب کارتو تموم کنه اما تا وقتی من پیشت باشم کاری نمیتونه انجام بده پس منو بقل کن طوری که انگار باهم خوابیدیم بعد وقتی سوهو خوتبش برد دو تایی فرار میکنیم ..حواست باشه یه سناریوس هااا فکرای بد نکنی امشب.
اینو که گفت اصلا به فکر مرگ نبودم چون میخواس انشب بقلم بخوابه...عررر
از اونجاییم که خسته بودم قبول کردم..خوابیدم.
بیرون چادر...
یونا داشت کشیک میداد که صدای داد و بیدا میشنوه میره جلو و...
سوهو: ژنرال چی میگی چجوری دلت میاد دخترتو بکشی؟اون چه تقصیری داره(داد)
ژنرال: حرف اضافه نباشه گفتم از سوکجین جداش کن اگه میخوای یوتا زنده بمونه باید سوکجین و درجا بکشی فهمیدی؟(داد)
سوهو: اطاعت قربان امشب کارشو تموم میکنم.اما موقعی اینکارو میکنم که یونا نباشه چون طاقت دیدن چهرشو ندارم.
یونا تا اینو شنید بدو بدو رفت سمت چادر. جین.
زود پتو رو کنار داد و رفت بقل جین..
جین: یونا چته؟؟؟چرا یهم از این کارا میکنی قبلش خبر بده.. عزیزم اگه دلت بقل میخواد.
دگیونا درجا دستشو گذاشت جلو دهنم و..
یونا: جین ساکت باش سوهو میخواد امشب کارتو تموم کنه اما تا وقتی من پیشت باشم کاری نمیتونه انجام بده پس منو بقل کن طوری که انگار باهم خوابیدیم بعد وقتی سوهو خوتبش برد دو تایی فرار میکنیم ..حواست باشه یه سناریوس هااا فکرای بد نکنی امشب.
اینو که گفت اصلا به فکر مرگ نبودم چون میخواس انشب بقلم بخوابه...عررر
۲.۸k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.