دیدار با شوالیه ماه
دیدار با شوالیه ماه
بخش دوم
سونیک💙
بالاخره شیفت کاریمون تموم شد همه داشتیم به خونه هامون میرفتیم، همهی مغازه هاهم کمکم داشتن تعطیل میشدن.
روی تختم دراز کشیدم تا بخوابم ولی اصلا خوابم نمیبرد همش داشتم به شوالیه ماه فکر میکردم،
یعنی اون چطوری بود؟ آیا واقعا اون ترسناکه؟
خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمش ولی همه میگن اون موجود خطرناکیه، نه! دیگه نمیتونم باید نقشه ام رو عملی کنم همین الان!
از رو تختم بلند شدم لباس هامو پوشیدم، یک شنل هم برداشتم تا کسی منو نبینه.
از خونه رفتم بیرون به جنگل رسیدم، تردید داشتم، اگه اون منو بکشه چی؟ نه سونیک از این فکر بیا بیرون.
وارد جنگل شدم چند قدم که راه رفتم دیدم جنگل منو توی خودش غرق کرده، همه جا تاریک بود فقط نور ماه بود که کمی کمکم میکرد، ناگهان یه صدایی شنیدم، میون بوته ناپدید میشد، خیلی ترسیده بودم یهو از بوته ها یه موجود عجیب اومد بیرون و خواست بهم حملهور بشه ولی سریع فرار کردم، ولی اون دنبالم میومد خیلی تاریک بود نمیتونستم خوب ببینم که پام گیر کرد به یه چیزی و محکم خوردم زمین و از حال رفتم و دیگه نفهمیدم چیشد.
بخش دوم
سونیک💙
بالاخره شیفت کاریمون تموم شد همه داشتیم به خونه هامون میرفتیم، همهی مغازه هاهم کمکم داشتن تعطیل میشدن.
روی تختم دراز کشیدم تا بخوابم ولی اصلا خوابم نمیبرد همش داشتم به شوالیه ماه فکر میکردم،
یعنی اون چطوری بود؟ آیا واقعا اون ترسناکه؟
خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمش ولی همه میگن اون موجود خطرناکیه، نه! دیگه نمیتونم باید نقشه ام رو عملی کنم همین الان!
از رو تختم بلند شدم لباس هامو پوشیدم، یک شنل هم برداشتم تا کسی منو نبینه.
از خونه رفتم بیرون به جنگل رسیدم، تردید داشتم، اگه اون منو بکشه چی؟ نه سونیک از این فکر بیا بیرون.
وارد جنگل شدم چند قدم که راه رفتم دیدم جنگل منو توی خودش غرق کرده، همه جا تاریک بود فقط نور ماه بود که کمی کمکم میکرد، ناگهان یه صدایی شنیدم، میون بوته ناپدید میشد، خیلی ترسیده بودم یهو از بوته ها یه موجود عجیب اومد بیرون و خواست بهم حملهور بشه ولی سریع فرار کردم، ولی اون دنبالم میومد خیلی تاریک بود نمیتونستم خوب ببینم که پام گیر کرد به یه چیزی و محکم خوردم زمین و از حال رفتم و دیگه نفهمیدم چیشد.
۲.۶k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.