پارت7
پارت7
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
از شرکت زدم بیرون و سوار ماشینم شدم داشتم میرفتم سمت خونم که یکی به گوشیم زنگ زد دیدم رهامهه اخه یکی نبود بگه دایان جانه عزیزم آدم کم بود با این شل مغز رفیق شدیییی
(رهام_دایان&)
_الووووو چطورییییی دایانننن
&درددد اروم تر پرده گوشم پاره شد
_خـ☆ـررره بی لیاقت
&ببند باو بنال بینم دردت چیه
_خاککک تو سر منننن که رفیقم توییی
&از خداتم باشه یکی مثل من رفیقته من به این خوبی
_بلههه بلهه من که میدونم چقد خوبیی
&کی نمیدونه؟
_خو حالاا نکوشیمون باا اعتماد به سقف
&بیخیال این چرتو پرتا چیکار داشتی
_هیچی فقط حوصلم سر رفته بود بت زنگ زدم
&عه پس مزاحمی خدافظ
_نههه دایاننن الووووو
_کارت داشتممممن به مولاااااا الووو دایانههه سـ☆ـگگگگ
_الووووو خرهـ☆ـههههه دایاننننن
&باو پرده گوشمممم پارههه شد غلط کردممم اوکییی
&باشععع دیگهه داد نزنن
_آفرین
&خب چیکار داشتی
_دینگگگ دینگگگ دینگگگ خبررر خبرررر خبررر منننن ادرسسسس خونهههه آرام دوست خواهرت آریسااا رو پیدااا کردمممم داننن داننن داننن
&واقعااااا
_ارععععععع
&عاشقتممممم رهاممممم
.....
رهام از کله قضیه خبر داشت و بهش گفته بودم همه چیوووو
......(ادامه مکالمه)
_میدونمممم
&خب ادرسو بفرست
_باششش بایی
&خدافظ
(«نویسنده: ترکیب بهشتی فقد ترکیب دوتا کـ☆ـصمغز مثل دایانو رهام😂💔»)
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
از شرکت زدم بیرون و سوار ماشینم شدم داشتم میرفتم سمت خونم که یکی به گوشیم زنگ زد دیدم رهامهه اخه یکی نبود بگه دایان جانه عزیزم آدم کم بود با این شل مغز رفیق شدیییی
(رهام_دایان&)
_الووووو چطورییییی دایانننن
&درددد اروم تر پرده گوشم پاره شد
_خـ☆ـررره بی لیاقت
&ببند باو بنال بینم دردت چیه
_خاککک تو سر منننن که رفیقم توییی
&از خداتم باشه یکی مثل من رفیقته من به این خوبی
_بلههه بلهه من که میدونم چقد خوبیی
&کی نمیدونه؟
_خو حالاا نکوشیمون باا اعتماد به سقف
&بیخیال این چرتو پرتا چیکار داشتی
_هیچی فقط حوصلم سر رفته بود بت زنگ زدم
&عه پس مزاحمی خدافظ
_نههه دایاننن الووووو
_کارت داشتممممن به مولاااااا الووو دایانههه سـ☆ـگگگگ
_الووووو خرهـ☆ـههههه دایاننننن
&باو پرده گوشمممم پارههه شد غلط کردممم اوکییی
&باشععع دیگهه داد نزنن
_آفرین
&خب چیکار داشتی
_دینگگگ دینگگگ دینگگگ خبررر خبرررر خبررر منننن ادرسسسس خونهههه آرام دوست خواهرت آریسااا رو پیدااا کردمممم داننن داننن داننن
&واقعااااا
_ارععععععع
&عاشقتممممم رهاممممم
.....
رهام از کله قضیه خبر داشت و بهش گفته بودم همه چیوووو
......(ادامه مکالمه)
_میدونمممم
&خب ادرسو بفرست
_باششش بایی
&خدافظ
(«نویسنده: ترکیب بهشتی فقد ترکیب دوتا کـ☆ـصمغز مثل دایانو رهام😂💔»)
۲۳۵
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.