The last dance
اون دختر بالرین که قدرت پیشگویی داشت،
یک شب چشمهاشو بست و همه چیزو به وضوح دید...
وقتی سرش رو روی بالشت گذاشت فورا خوابش برد.
فردا اجرا داشت و امروز کلی تمرین کرده بود
-فردا باید بهترین خودمو نشون بدم!
"پنج ساعت بعد"
دختر با اینکه میدونست بعد از امروز دیگه حتی نمیتونه حرکت کنه با ذوق و هیجان از خواب بیدار شد..
بعد از پوشیدن لباس و تموم شدن میکآپش پا به صحنه گذاشت تا آخرین رقص خودش رو به دنیا نشون بده..
دختر جوری رقصید که پاهاش زخمی و صحنه رو سرخ کردند
حتی حضار هم با خودشون گفتن "انگار اینبار،آخرین باره!"
چند روز بعد،خبر تصادفش با کامیون و از دست دادن توانایی حرکتش همه جا پخش شد...
The end?
یک شب چشمهاشو بست و همه چیزو به وضوح دید...
وقتی سرش رو روی بالشت گذاشت فورا خوابش برد.
فردا اجرا داشت و امروز کلی تمرین کرده بود
-فردا باید بهترین خودمو نشون بدم!
"پنج ساعت بعد"
دختر با اینکه میدونست بعد از امروز دیگه حتی نمیتونه حرکت کنه با ذوق و هیجان از خواب بیدار شد..
بعد از پوشیدن لباس و تموم شدن میکآپش پا به صحنه گذاشت تا آخرین رقص خودش رو به دنیا نشون بده..
دختر جوری رقصید که پاهاش زخمی و صحنه رو سرخ کردند
حتی حضار هم با خودشون گفتن "انگار اینبار،آخرین باره!"
چند روز بعد،خبر تصادفش با کامیون و از دست دادن توانایی حرکتش همه جا پخش شد...
The end?
۷۹۲
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.