خودش بود....
خودش بود....
مطمئن بودم...
گم کرده بودمش
تو شوک بود دوید سمتم و بغلش کردم....
بوش کردم....
نفس کشیدمش
بعد مدت ها حسش کردم...
از بغلم بیرون اومد و با صدای بغض دار گفت
_خودتی؟
تو عمری هستی که گمش کردم؟
_سوسنم:)
_جا....
نذاشتم حرفشو بزنه و لبامو رو لباش گذاشتم....
تو شوکرفت ولی همراهیم کرد....
با زبون هم بازی میکردیم....
لب بالاشو میک میزدم....
از هم جدا شدیم
_عشقم خیلی دلتنگت بود....
_سوسنم دورت بگردم بیا بغلم
بغلشکردم
_عمر میدونی اگه از یکی لب بگیری DNA اون تا ۶ ماه روی بدنته؟
_پس ثبت شده که تو برای منی؟
_بله
ایبیکه
_بچها به شدت نگران سوسنم
اسیه_بزار بهش زنگ بزنم
ایبیکه_اره
_جانم
_سوسن خوبی کجایی چیشد.
_اره اره خوبم یکم دیگه راه میوفتم
_چیشد
_میام میگم
_باشه
عمر
_میخوای بهشون بگی؟
_فعلا نه تو چی
_نه منم نمیگم.
_پس اسلحه ها برای ماس
_ اره ولی دست بهشون نمیزنیا...
_عمر من از۵ سال پیش که جدا شدیم مافیا ام؛ پس حرف نزن....
_خطریه دختر حق نداری دست بزنی.
_برو بابا پشیمونم نکن
_باشه شوخی کردم مافیا کوچولوی منـ
سوسن
رفتم خونه جریانو به بچها گفتم رفتن بخابن ولی من تا صبح با عمر چت کردم.
جمیله
وایی نه اشالله نیس
زنگش بزنم
_الو سلا تولگا
_خوبی جمیلم
_اره خوبم ولی یه چیزی
_حان
_شغلت چیه؟
_مافیام مث خدت
_اصم اعضای گروهتو بگو
_دوروک، برک، عمر
_وای بدبخت شدیم
_چرا شما میخاستین اسلحه هارو بخرید شما رقیب مایین.
_واقعااا
_عیب نداره فقط به کسی نگو
_باشه
_میبینمت.
_قربونت
بخدااا ب قراننن حمایت نکنید دگه نمینویسم.
30 لایک 20 کامنت
مطمئن بودم...
گم کرده بودمش
تو شوک بود دوید سمتم و بغلش کردم....
بوش کردم....
نفس کشیدمش
بعد مدت ها حسش کردم...
از بغلم بیرون اومد و با صدای بغض دار گفت
_خودتی؟
تو عمری هستی که گمش کردم؟
_سوسنم:)
_جا....
نذاشتم حرفشو بزنه و لبامو رو لباش گذاشتم....
تو شوکرفت ولی همراهیم کرد....
با زبون هم بازی میکردیم....
لب بالاشو میک میزدم....
از هم جدا شدیم
_عشقم خیلی دلتنگت بود....
_سوسنم دورت بگردم بیا بغلم
بغلشکردم
_عمر میدونی اگه از یکی لب بگیری DNA اون تا ۶ ماه روی بدنته؟
_پس ثبت شده که تو برای منی؟
_بله
ایبیکه
_بچها به شدت نگران سوسنم
اسیه_بزار بهش زنگ بزنم
ایبیکه_اره
_جانم
_سوسن خوبی کجایی چیشد.
_اره اره خوبم یکم دیگه راه میوفتم
_چیشد
_میام میگم
_باشه
عمر
_میخوای بهشون بگی؟
_فعلا نه تو چی
_نه منم نمیگم.
_پس اسلحه ها برای ماس
_ اره ولی دست بهشون نمیزنیا...
_عمر من از۵ سال پیش که جدا شدیم مافیا ام؛ پس حرف نزن....
_خطریه دختر حق نداری دست بزنی.
_برو بابا پشیمونم نکن
_باشه شوخی کردم مافیا کوچولوی منـ
سوسن
رفتم خونه جریانو به بچها گفتم رفتن بخابن ولی من تا صبح با عمر چت کردم.
جمیله
وایی نه اشالله نیس
زنگش بزنم
_الو سلا تولگا
_خوبی جمیلم
_اره خوبم ولی یه چیزی
_حان
_شغلت چیه؟
_مافیام مث خدت
_اصم اعضای گروهتو بگو
_دوروک، برک، عمر
_وای بدبخت شدیم
_چرا شما میخاستین اسلحه هارو بخرید شما رقیب مایین.
_واقعااا
_عیب نداره فقط به کسی نگو
_باشه
_میبینمت.
_قربونت
بخدااا ب قراننن حمایت نکنید دگه نمینویسم.
30 لایک 20 کامنت
۷.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.