ازدواج بی عشق
پارت15
داشتم از خیابون رد میشدم که یه ماشینه با سرعت بالا چراغ قرمز و رد کردو اومد جلوی من وایستاد که یهو همه جا سیاه شد یه کیسه رو سرم گذاشتن بردنم توی ماشین که یهو یه سوزشی پشت گردنم احساس کردم که بعد اون دیگه هیچی نفهمیدم وقتی بلند شدم یه جایی توی جنگل بود دست و پام باز بود ولی از پشت بهم یه زنجیر وصل بود معنی این کار چی بود چرا دست و پام نبستن حتما یه تلس نگاه کردم دور و ور کسی نبود که یهو یکی رو دیدم که تفنگش دستش بود و به سمت من میومد
آت :تو کی هستی
مرده :شوهرت منو خوب خوب میشناسه (خنده)
آت: عوضی با شوهرم چیکار داری
مرده :فکر کنم الانا بیاد البته اگه بهت علاقه ای داشته باشه اگه بیاد اون کشته میشه و اگه نیاد تو بلاخره جنگله دیگه گرگ و حیونای وحشی زیاد داره ولی اینو بدون هر وقت بیاد اون میمیره
آت :دست از سرمون بردار عوضی
مرده:خوشم نیومد بهتره یکم مهربون باشی هوم بلاخره ممکنه تو بمیری یا ممکنه شوهرت بمیره هوم
آت :مرتیکه اشغال به ماها کاری نداشته باش
مرده :حوصله این خاله زنکی ها رو ندارم
آت:تو میخوای به کوک ضربه بزنی دیگه نه به نظرت اگه اون بمیره ضربه ای میخوره ن اون هیچ ضربه ای نمیخوره به نظرت اگه کسی که عاشقشه بمیره ضربه بیشتری بخوره
مرده:فکر خوبیه اما باید خودش باشه اینجوری دردناک اره نه ؟
آت :تو یه دیونه ای
مرده درحال خنده رفت نمیدونم چرا داشتم به خاطر کوک خودمو مینداختم جلو شاید بخاطر جیاس چون اون فقط باباشو داره دوست ندارم دوباره ضربه بخوره داشتم فکر میکردم که ....
داشتم از خیابون رد میشدم که یه ماشینه با سرعت بالا چراغ قرمز و رد کردو اومد جلوی من وایستاد که یهو همه جا سیاه شد یه کیسه رو سرم گذاشتن بردنم توی ماشین که یهو یه سوزشی پشت گردنم احساس کردم که بعد اون دیگه هیچی نفهمیدم وقتی بلند شدم یه جایی توی جنگل بود دست و پام باز بود ولی از پشت بهم یه زنجیر وصل بود معنی این کار چی بود چرا دست و پام نبستن حتما یه تلس نگاه کردم دور و ور کسی نبود که یهو یکی رو دیدم که تفنگش دستش بود و به سمت من میومد
آت :تو کی هستی
مرده :شوهرت منو خوب خوب میشناسه (خنده)
آت: عوضی با شوهرم چیکار داری
مرده :فکر کنم الانا بیاد البته اگه بهت علاقه ای داشته باشه اگه بیاد اون کشته میشه و اگه نیاد تو بلاخره جنگله دیگه گرگ و حیونای وحشی زیاد داره ولی اینو بدون هر وقت بیاد اون میمیره
آت :دست از سرمون بردار عوضی
مرده:خوشم نیومد بهتره یکم مهربون باشی هوم بلاخره ممکنه تو بمیری یا ممکنه شوهرت بمیره هوم
آت :مرتیکه اشغال به ماها کاری نداشته باش
مرده :حوصله این خاله زنکی ها رو ندارم
آت:تو میخوای به کوک ضربه بزنی دیگه نه به نظرت اگه اون بمیره ضربه ای میخوره ن اون هیچ ضربه ای نمیخوره به نظرت اگه کسی که عاشقشه بمیره ضربه بیشتری بخوره
مرده:فکر خوبیه اما باید خودش باشه اینجوری دردناک اره نه ؟
آت :تو یه دیونه ای
مرده درحال خنده رفت نمیدونم چرا داشتم به خاطر کوک خودمو مینداختم جلو شاید بخاطر جیاس چون اون فقط باباشو داره دوست ندارم دوباره ضربه بخوره داشتم فکر میکردم که ....
۵.۷k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.