فیک دختر کوچولوی من part29
ات:(میشینن روی تخت)
ته: ات نمیدونم گفتنش درسته یا نه ولی اگه اونجا برام اتفاقی افتاد به هیچ عنوان نترس و فقط با ته جون برگرد کره
ات: شوخی میکنی دیگه؟
ته: نه جدی میگم چون مافیا های امریکا همیشه خطرناکن ولی زیاد نگران نباش چون منم تنها نمیرم و اتفاقی برام نمیوفته فقط خواستم بهت بگم
ات: تهیونگ مراقب خودت باش(یکم بغضش گرفته)
ته: ترجیح میدم مراقب تو باشم
ات: نمیخوام از دستت بدم
ته: منم همینطور
ات: تهیونگ لطفا بهم قول بدی باهم سالم از امریکا برمیگردیم؟
ته: ات میدونی که نمیتونم بهت قول بدم ولی باهم سالم برمیگردیم نگران نباش
ات: بهت اعتماد میکنم
ته: مرسی من میرم تو به کارات برس
ات: باشه
ات ویو
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و منم رفتم سمت حموم داشتم لباسامو در میاوردم و همینطور ذهنم مشغول حرفای تهیونگ دلم شور مزد خیلی نگرانش بودم دیگه کم مونده بود گریه کنم نمیدونم چجوری باید مراقبش باشم من فقط یه بچم ولی اگه منو تهیونگ از این سفر سالم برگردیم به خودم قول میدم که ازش بخوام کار با سلاح های مختلف رو بهم یاد بده دیگه نمیخوام بازیگر بشم درسته رویام بود ولی الان رویای بزرگتری دارم اونم اینه که مراقب تهیونگ باشم هرچند که یکی باید مراقب خودم باشه ولی دوست دارم در آینده مثل اون بشم به هر حال هرچی نباشه پدرمه باید راهشو ادامه بدم…
بعد از نیم ساعت:
ات ویو
از حموم اومدم بیرون یه حوله پیچیدم به موهام و یه حوله هم گرفتم دور بدنم یکم به صورتم کرم زدم که خشک نشه و سشوار رو از کشو در اوردم و تهیونگ در اتاقو زد و وارد شد…
ته: اومدی بیرون…میخوای موهاتو برات خشک کنم؟
ات: باشه
ته: بده سشوارو
ات: بیا
ته: اول باید شونشون کنم ؟
ات: یه ذره نمشو با حوله بگیر بعد شونه کن بعد سشوار بکش
ته: باشه(شروع میکنه با حوله موهای ات رو خشک میکنه و بعدش با شونه اروم اروم موهاشو شونه میکشه و در اخرم سشوار میکشه)
ته: ببین خوبه؟
ات: از منم بهتر کشیدی میشه ازین به بعد موهامو تو خشک کنی ؟
ته: موهات خیلی قشنگن
ات: اینو به عنوان بله در نظر میگیرم
میدونم ناراحت شدید ولی اشکال نداره زندگی سختی های خودشو داره😔😂
ته: ات نمیدونم گفتنش درسته یا نه ولی اگه اونجا برام اتفاقی افتاد به هیچ عنوان نترس و فقط با ته جون برگرد کره
ات: شوخی میکنی دیگه؟
ته: نه جدی میگم چون مافیا های امریکا همیشه خطرناکن ولی زیاد نگران نباش چون منم تنها نمیرم و اتفاقی برام نمیوفته فقط خواستم بهت بگم
ات: تهیونگ مراقب خودت باش(یکم بغضش گرفته)
ته: ترجیح میدم مراقب تو باشم
ات: نمیخوام از دستت بدم
ته: منم همینطور
ات: تهیونگ لطفا بهم قول بدی باهم سالم از امریکا برمیگردیم؟
ته: ات میدونی که نمیتونم بهت قول بدم ولی باهم سالم برمیگردیم نگران نباش
ات: بهت اعتماد میکنم
ته: مرسی من میرم تو به کارات برس
ات: باشه
ات ویو
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و منم رفتم سمت حموم داشتم لباسامو در میاوردم و همینطور ذهنم مشغول حرفای تهیونگ دلم شور مزد خیلی نگرانش بودم دیگه کم مونده بود گریه کنم نمیدونم چجوری باید مراقبش باشم من فقط یه بچم ولی اگه منو تهیونگ از این سفر سالم برگردیم به خودم قول میدم که ازش بخوام کار با سلاح های مختلف رو بهم یاد بده دیگه نمیخوام بازیگر بشم درسته رویام بود ولی الان رویای بزرگتری دارم اونم اینه که مراقب تهیونگ باشم هرچند که یکی باید مراقب خودم باشه ولی دوست دارم در آینده مثل اون بشم به هر حال هرچی نباشه پدرمه باید راهشو ادامه بدم…
بعد از نیم ساعت:
ات ویو
از حموم اومدم بیرون یه حوله پیچیدم به موهام و یه حوله هم گرفتم دور بدنم یکم به صورتم کرم زدم که خشک نشه و سشوار رو از کشو در اوردم و تهیونگ در اتاقو زد و وارد شد…
ته: اومدی بیرون…میخوای موهاتو برات خشک کنم؟
ات: باشه
ته: بده سشوارو
ات: بیا
ته: اول باید شونشون کنم ؟
ات: یه ذره نمشو با حوله بگیر بعد شونه کن بعد سشوار بکش
ته: باشه(شروع میکنه با حوله موهای ات رو خشک میکنه و بعدش با شونه اروم اروم موهاشو شونه میکشه و در اخرم سشوار میکشه)
ته: ببین خوبه؟
ات: از منم بهتر کشیدی میشه ازین به بعد موهامو تو خشک کنی ؟
ته: موهات خیلی قشنگن
ات: اینو به عنوان بله در نظر میگیرم
میدونم ناراحت شدید ولی اشکال نداره زندگی سختی های خودشو داره😔😂
۳.۰k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.