part 16 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 16 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 16
(پرش زمانی به نهار)(ببینید حوصله ندارم تعریف کنم رفتن نهار خوردن دیگه ادمین یکم گشاد هست)
(ویو لونا)
نهار خوردیم که تهیونگ گفت
_اماده شو بریم بیرون
+باشه
سریع رفتم تو اتاق اماده شدم یکم آرایش کردم اومدم بیرون یهو چشم به ته افتاد خیلی جذاب شده بود عررررررر
_هییی منو خوردی بیا بریم
+چ.. چی.. باشه
رفتیم از خونه بیرون سوار ماشین شدیم تهیونگ داشت رانندگی میکرد من از شیشه بیرون رو نگاه میکردم که بعد چند مین رسیدم یه فروشگاه از ماشین پیاده شدیم رفتیم طرف فروشگاه داخل مغازه شدیم داشتیم لباس ها رو میدیم که چشم خورد به یه لباس مشکی ساده داشت نگاش میکردم که تهیونگ دستم رو گرفت برد سمت لباسه گفت
_اینو میخای؟
+اممم... خب اره
_اوکی پس برو بپوش
+باشه(با ذوق)
لباس رو پوشیدم اومدم بیرون
(ویو ته)
سرم تو گوشی بود که لونا اومد بیرون نگاش کردم خیلی قشنگ شده بود
+ته... ته... ته... ته.... تهیونگ
_ها
+صد بار صدات کردم
_ببخشید
+چطور شدم
_عالی
part 16
(پرش زمانی به نهار)(ببینید حوصله ندارم تعریف کنم رفتن نهار خوردن دیگه ادمین یکم گشاد هست)
(ویو لونا)
نهار خوردیم که تهیونگ گفت
_اماده شو بریم بیرون
+باشه
سریع رفتم تو اتاق اماده شدم یکم آرایش کردم اومدم بیرون یهو چشم به ته افتاد خیلی جذاب شده بود عررررررر
_هییی منو خوردی بیا بریم
+چ.. چی.. باشه
رفتیم از خونه بیرون سوار ماشین شدیم تهیونگ داشت رانندگی میکرد من از شیشه بیرون رو نگاه میکردم که بعد چند مین رسیدم یه فروشگاه از ماشین پیاده شدیم رفتیم طرف فروشگاه داخل مغازه شدیم داشتیم لباس ها رو میدیم که چشم خورد به یه لباس مشکی ساده داشت نگاش میکردم که تهیونگ دستم رو گرفت برد سمت لباسه گفت
_اینو میخای؟
+اممم... خب اره
_اوکی پس برو بپوش
+باشه(با ذوق)
لباس رو پوشیدم اومدم بیرون
(ویو ته)
سرم تو گوشی بود که لونا اومد بیرون نگاش کردم خیلی قشنگ شده بود
+ته... ته... ته... ته.... تهیونگ
_ها
+صد بار صدات کردم
_ببخشید
+چطور شدم
_عالی
۱۷.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.