تو نقش جهان...
من" ارگ بم" و خشت به خشتم متلاشی
تو "نقش جهان" هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگی ها
از آه زیاد است ،نه از خوردن آشی
از تنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی... و بیهوده تلاشی...
یک بار شده برجگرم زخم نکاری ؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونه ی سرخابی ات افتاد خراشی
از شوق هم آغوشی.... و از حسرت دیدار .....
بایست بمیریم چه باشی.... چه نباشی
حامدی عسگری
تو "نقش جهان" هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگی ها
از آه زیاد است ،نه از خوردن آشی
از تنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی... و بیهوده تلاشی...
یک بار شده برجگرم زخم نکاری ؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونه ی سرخابی ات افتاد خراشی
از شوق هم آغوشی.... و از حسرت دیدار .....
بایست بمیریم چه باشی.... چه نباشی
حامدی عسگری
۵.۸k
۱۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.