مرگ تا عشق پارت ۱۰
اومد جلو و گفت :بخاطر این حرفت باید تنبیه بشی و رفت سمت میزش یک چیزی از داخل کشور میزش آورد شلاق بود .
دوباره زندگی نکبت وار من شروع شد
گفت:با ۳۰ ضربه چطوری ها
اولی زد گفت:با هر ضربه من میشماری اشتباه شمردی از اول شروع به شمارش میکنی فهمیدی (با داد)
منم با بغضی که تو علوم داشتم سرم به نشونه مثبت تکون دادم .
چند لحظه بعد :ضربه۳۰ زد از یقه لباسم گرفت بلندم کرد و در اتاقش باز کرد و من را از اتاق با همون لباس های خونی انداخت بیرون و گفت :اجوماااا
بیا تن لش این از جلو چشمم جمع کن .
اجوما سریع اومد جلو و یه سیلی جلوی کوک :بهم زد
و گفت هنوز هیچی نشده از دستورات سرپیچی کردی هرزه
بغض توی گلو داشتم اما تحمل کرد اجوما از یقم بلندم کرد منو به طرف اتاقم می کشوند.
🙋♀️
دوباره زندگی نکبت وار من شروع شد
گفت:با ۳۰ ضربه چطوری ها
اولی زد گفت:با هر ضربه من میشماری اشتباه شمردی از اول شروع به شمارش میکنی فهمیدی (با داد)
منم با بغضی که تو علوم داشتم سرم به نشونه مثبت تکون دادم .
چند لحظه بعد :ضربه۳۰ زد از یقه لباسم گرفت بلندم کرد و در اتاقش باز کرد و من را از اتاق با همون لباس های خونی انداخت بیرون و گفت :اجوماااا
بیا تن لش این از جلو چشمم جمع کن .
اجوما سریع اومد جلو و یه سیلی جلوی کوک :بهم زد
و گفت هنوز هیچی نشده از دستورات سرپیچی کردی هرزه
بغض توی گلو داشتم اما تحمل کرد اجوما از یقم بلندم کرد منو به طرف اتاقم می کشوند.
🙋♀️
۲۴.۸k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.