رئیس من پارت ۴
رئیس من پارت ۴
ا/ت : اه...ب بخشید
ته : ...اسمت چیه؟
ا/ت : هان ا/ت هستم
فقط سرشو تکون داد و به برگه هایی که فکر کنم مال کارش بود خیره شد
ته : میتونید برید
مامان : بله
از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم سمت اتاق جدیدمون.اتاق بزرگی بود.دوتا تخت بزرگ هم داشت هیجان زده پریدم
رو یکی از تختا،مامان با لبخندی بهم نگاه میکرد پرسید
مامان : دوسش داری؟
ا/ت : اره خیلی خوبه
مامان : پس خداروشکر
ا/ت : ...ولی مامان اون دخترا کی بودن برای چی رئیس یکیشونو انتخاب کرد و به اون مرده پول داد؟
مامان : اوهخب،چجوری بگم...راستش اقای کیم باید با یه دختر از خانواده پولدار به اسم کانگ ران هه به خواست پدر و مادرش ازدواج کنه ولی اون دوست نداره.برای همین هر ماه از اون مرده یه دختر میخره و به عنوان دوست دخترش به مراسما میبره تا فکر کنن دختر بازه و دیگه مجبور نباشه ازدواج کنه
ا/ت : خب اگه دوست نداره ازدواج کنه چرا فقط بهشون نمیگه؟
مامان : چون اونا اهمیتی به حرفای رئیس نمیدن.راستش هیچ کدوم از اعضای خانواده از همدیگه خوششون نمیاد
ا/ت : چرا؟
مامان : وقتی بچه بود خانم کیم بهش توجه زیادی نمیکردو رئیس اصلا براش اهمیتی نداشت و اقای کیم(پدر تهیونگ)دختربازه.همیشه به خانم کیم خیانت میکرد و همین بدعث شد رابطه ی بینشون شکننده بشه.خانم کیم ادم سردیه و همیشه سعی میکنه زندگی پسرشو کنترل کنه.برای همین نه از پدرشون خوششون میاد نه از مادرشون.
ا/ت : چه غم انگیز...
مامان : اره حالا بیا کمکم اینارو مرتب کنیم
ا/ت : اه...ب بخشید
ته : ...اسمت چیه؟
ا/ت : هان ا/ت هستم
فقط سرشو تکون داد و به برگه هایی که فکر کنم مال کارش بود خیره شد
ته : میتونید برید
مامان : بله
از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم سمت اتاق جدیدمون.اتاق بزرگی بود.دوتا تخت بزرگ هم داشت هیجان زده پریدم
رو یکی از تختا،مامان با لبخندی بهم نگاه میکرد پرسید
مامان : دوسش داری؟
ا/ت : اره خیلی خوبه
مامان : پس خداروشکر
ا/ت : ...ولی مامان اون دخترا کی بودن برای چی رئیس یکیشونو انتخاب کرد و به اون مرده پول داد؟
مامان : اوهخب،چجوری بگم...راستش اقای کیم باید با یه دختر از خانواده پولدار به اسم کانگ ران هه به خواست پدر و مادرش ازدواج کنه ولی اون دوست نداره.برای همین هر ماه از اون مرده یه دختر میخره و به عنوان دوست دخترش به مراسما میبره تا فکر کنن دختر بازه و دیگه مجبور نباشه ازدواج کنه
ا/ت : خب اگه دوست نداره ازدواج کنه چرا فقط بهشون نمیگه؟
مامان : چون اونا اهمیتی به حرفای رئیس نمیدن.راستش هیچ کدوم از اعضای خانواده از همدیگه خوششون نمیاد
ا/ت : چرا؟
مامان : وقتی بچه بود خانم کیم بهش توجه زیادی نمیکردو رئیس اصلا براش اهمیتی نداشت و اقای کیم(پدر تهیونگ)دختربازه.همیشه به خانم کیم خیانت میکرد و همین بدعث شد رابطه ی بینشون شکننده بشه.خانم کیم ادم سردیه و همیشه سعی میکنه زندگی پسرشو کنترل کنه.برای همین نه از پدرشون خوششون میاد نه از مادرشون.
ا/ت : چه غم انگیز...
مامان : اره حالا بیا کمکم اینارو مرتب کنیم
۵۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.