رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁶⁸ ¤
_______________________
" یک هفته بعد "
با این یوپ ته باغ نشسته بودیم روی تاب چوبی
زندگیم داشت به روال قبلی برمیگشت
مثل قبل
جنا برگشت عمارت خودش و آرتمیس هم دیگه اینجا نمیمونه
این یوپ تاب میداد و منم داشتم کتاب دزیره رو میخوندم برای بار پنجم ( زر میزنه کی وقت کرده پنج بار یه کتابو بخونه ؟ )
ولی هنوز هم که هنوزه از اونوو میترسم ، با اینکه این یوپ بادیگارد هارو ده برابر کرده ولی بازم میترسم
صدای تیر اندازی بلند شد
ترسیده از جام بلند شدم که این یوپ دستمو کشید سمت خودش
این یوپ : بهمون حمله کردن ، همینجا بمون خیلی خطرناکه اصلا بیرون نیا
آماندا : ب .... باشه
رفتم پشت دیوار قایم شدم ، همونجا نشستم ، هیچ کدوم از باند ها با باند کالی مشکلی نداشتن جز باند مدلین
وایسا ، مدلین ؟
رئیس باند مدلین که اونووعه، وای بدبخت شدم ، نکنه اومده منو ببره ؟
یه گوشه همونجوری جمع شدم تا جنگشون تموم شه
همونجا نشسته بودم که این یوپ بدو بدو اومد سمتم و از دستم گرفت و بلندم کرد
_______________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁶⁸ ¤
_______________________
" یک هفته بعد "
با این یوپ ته باغ نشسته بودیم روی تاب چوبی
زندگیم داشت به روال قبلی برمیگشت
مثل قبل
جنا برگشت عمارت خودش و آرتمیس هم دیگه اینجا نمیمونه
این یوپ تاب میداد و منم داشتم کتاب دزیره رو میخوندم برای بار پنجم ( زر میزنه کی وقت کرده پنج بار یه کتابو بخونه ؟ )
ولی هنوز هم که هنوزه از اونوو میترسم ، با اینکه این یوپ بادیگارد هارو ده برابر کرده ولی بازم میترسم
صدای تیر اندازی بلند شد
ترسیده از جام بلند شدم که این یوپ دستمو کشید سمت خودش
این یوپ : بهمون حمله کردن ، همینجا بمون خیلی خطرناکه اصلا بیرون نیا
آماندا : ب .... باشه
رفتم پشت دیوار قایم شدم ، همونجا نشستم ، هیچ کدوم از باند ها با باند کالی مشکلی نداشتن جز باند مدلین
وایسا ، مدلین ؟
رئیس باند مدلین که اونووعه، وای بدبخت شدم ، نکنه اومده منو ببره ؟
یه گوشه همونجوری جمع شدم تا جنگشون تموم شه
همونجا نشسته بودم که این یوپ بدو بدو اومد سمتم و از دستم گرفت و بلندم کرد
_______________________________
۲.۳k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.