𝑴𝒚 𝒄𝒉𝒂𝒓𝒎𝒊𝒏𝒈 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂
مافیای من
ρꪖʀᴛ ¹
علامت کوک _ علامت تهیونگ × علامت جیمین÷
ویو کوک
••••••••••
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم اصلا اعصاب نداشتم سریع یه دوش 5مینی گرفتم و اومدم بیرون انقدر اعصاب نداشتم که حوله هم نپوشیدم رفتم یه کت شلوار مشکی پوشیدم رفتم شرکت که هویت مافیا بودنم رو مخفی میکرد شرکت طراحی لباس بود چون طراحی آرومم میکرد این کارو انتخاب کردم تو خودم بودم که یهو صدای تقه ی در اومد
_ کیه (با داد)
×منم کوک
_ بیا تو
×لی پولتو داد
_ ن نداد (عصبی)
÷تهدیدش کنیم
_خودم میدونم چیکار کنم
÷داداش حالت خوبه (با مهربونی)
_ باید امروز برم خونشون
×باشه برو ما رفتیم بای
_بای
ته ته رفت سریع رفتم دم ماشین راننده درو برام باز کرد ک نشستم آنقدر تو فکر بودم که چجوری پولمو از لی بگیرم که یادم افتاد یه دختر ۲۰ ساله داره که یهو صدای راننده منو از فکر بیرون آورد
راننده: آقا رسیدیم
-خب
سریع پیاده شدم که یهو لی اومد سمتم ب ا/ت: سلام جناب جئون بفرمایید
رفتم تو و نشستم
ب ا/ت: من پولتون رو هفته بعد میدم ببخشید دیر شد
_آقای لی اگه تا یکساعت دیگه پولم و (داشتم حرف میزدم که یهو ی دختر با موهای فر پوست سفید چشمای عسلی اومد تو سالن یجورایی محوش شدم که گفت
شرط ها
کامنت ۲ تا
لایک ۱۰ تا
فالو ۳
ρꪖʀᴛ ¹
علامت کوک _ علامت تهیونگ × علامت جیمین÷
ویو کوک
••••••••••
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم اصلا اعصاب نداشتم سریع یه دوش 5مینی گرفتم و اومدم بیرون انقدر اعصاب نداشتم که حوله هم نپوشیدم رفتم یه کت شلوار مشکی پوشیدم رفتم شرکت که هویت مافیا بودنم رو مخفی میکرد شرکت طراحی لباس بود چون طراحی آرومم میکرد این کارو انتخاب کردم تو خودم بودم که یهو صدای تقه ی در اومد
_ کیه (با داد)
×منم کوک
_ بیا تو
×لی پولتو داد
_ ن نداد (عصبی)
÷تهدیدش کنیم
_خودم میدونم چیکار کنم
÷داداش حالت خوبه (با مهربونی)
_ باید امروز برم خونشون
×باشه برو ما رفتیم بای
_بای
ته ته رفت سریع رفتم دم ماشین راننده درو برام باز کرد ک نشستم آنقدر تو فکر بودم که چجوری پولمو از لی بگیرم که یادم افتاد یه دختر ۲۰ ساله داره که یهو صدای راننده منو از فکر بیرون آورد
راننده: آقا رسیدیم
-خب
سریع پیاده شدم که یهو لی اومد سمتم ب ا/ت: سلام جناب جئون بفرمایید
رفتم تو و نشستم
ب ا/ت: من پولتون رو هفته بعد میدم ببخشید دیر شد
_آقای لی اگه تا یکساعت دیگه پولم و (داشتم حرف میزدم که یهو ی دختر با موهای فر پوست سفید چشمای عسلی اومد تو سالن یجورایی محوش شدم که گفت
شرط ها
کامنت ۲ تا
لایک ۱۰ تا
فالو ۳
۳.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.