ببخشید اگه دور پارت دادم
ببخشید اگه دور پارت دادم
کوچولوی خجالتی
پارت 6
باجی :چ...... چیفیو
باجی سریع به بقیه زنگ زد*
بقیه امدن*
دراکن :چی شده
باجی :نگاه کنید
دیدن چیفیو رو صندلی و کتک خوردن از اکوما
باجی :من دیگه تحمل ندارم 💢💢💢
دراکن :باجی آرام باش نجاتش میدیم
چیفیو :.... باجی... ب... باجی سان... کمک..... کمکم کن
اکوما :کسی صداتو نمیشنوه
باجی :کص.... کش
چیفیو :ب... باجی سان
اکوما:تو کدوم خری هستی
چیفیو :با باجی سان درست حرف بزن
اکوما : او اگه درست حرف نزنم چیکار میتوانی میکنی بچه
چیفیو :میکشمت
اکوما:هه نمیتونی
باجی سریع دوید طرف اکوما و با یک مشت اکوما رو پخش زمین کرد*
باجی سریع رفت و دست های چیفیو رو باز کرد*
باجی چیفیو رو بغل کرد*
باجی :چیفیو حالت خوبه کجات درد میکنه (نگران)
چیفیو :نگران نباش باجی سان من حالم خوبه
باجی :هوفففف خداروشکر
چیفیو :ب.. باجی سان داری گ.. گریه می کنی
باجی :(باگریه) نه.... هق..... هق
... اگه... اتفاقی برات می.... افتاد.... هرگز خودمو... هق نمی.. هق بخشیدم..... هق
چیفیو سریع باجی رو بغل کرد*
چیفیو :باجی سان خواهش میکنم گریه نکن
باجی :ب.. باشه جاییت زخم نکرد
چیفیو :نه باجی سان بریم هتل (با لبخند کیوت)
باجی : بریم
چیفیو از صندلی بلند شد و به سمت در رفتن که دراکن و میتسویا و مایکی و تاکمیچی رو دید چیفیو سرش رو برگردوند (به معنای قهرم)
دراکن :چیفویو هنوز ناراحتی
میتسویا :چیفیو
مایکی :چیفیو مارو بخشیدی درسته
تاکمیچی :چیفیو بخشیدیمون
چیفیو :خوب..... اگه قول بدید که دیگه این کار رو نمیکنید
دراکن و میتسویا و مایکی و تاکمیچی :دیگه تکرار نمیشه
چیفیو :باشه بخشیدمتون
باجی :بریم هتل
چیفیو و میتسویا و مایکی و تاکمیچی و دراکن :بریم
رفتن به هتل *
روز بعد *
کوچولوی خجالتی
پارت 6
باجی :چ...... چیفیو
باجی سریع به بقیه زنگ زد*
بقیه امدن*
دراکن :چی شده
باجی :نگاه کنید
دیدن چیفیو رو صندلی و کتک خوردن از اکوما
باجی :من دیگه تحمل ندارم 💢💢💢
دراکن :باجی آرام باش نجاتش میدیم
چیفیو :.... باجی... ب... باجی سان... کمک..... کمکم کن
اکوما :کسی صداتو نمیشنوه
باجی :کص.... کش
چیفیو :ب... باجی سان
اکوما:تو کدوم خری هستی
چیفیو :با باجی سان درست حرف بزن
اکوما : او اگه درست حرف نزنم چیکار میتوانی میکنی بچه
چیفیو :میکشمت
اکوما:هه نمیتونی
باجی سریع دوید طرف اکوما و با یک مشت اکوما رو پخش زمین کرد*
باجی سریع رفت و دست های چیفیو رو باز کرد*
باجی چیفیو رو بغل کرد*
باجی :چیفیو حالت خوبه کجات درد میکنه (نگران)
چیفیو :نگران نباش باجی سان من حالم خوبه
باجی :هوفففف خداروشکر
چیفیو :ب.. باجی سان داری گ.. گریه می کنی
باجی :(باگریه) نه.... هق..... هق
... اگه... اتفاقی برات می.... افتاد.... هرگز خودمو... هق نمی.. هق بخشیدم..... هق
چیفیو سریع باجی رو بغل کرد*
چیفیو :باجی سان خواهش میکنم گریه نکن
باجی :ب.. باشه جاییت زخم نکرد
چیفیو :نه باجی سان بریم هتل (با لبخند کیوت)
باجی : بریم
چیفیو از صندلی بلند شد و به سمت در رفتن که دراکن و میتسویا و مایکی و تاکمیچی رو دید چیفیو سرش رو برگردوند (به معنای قهرم)
دراکن :چیفویو هنوز ناراحتی
میتسویا :چیفیو
مایکی :چیفیو مارو بخشیدی درسته
تاکمیچی :چیفیو بخشیدیمون
چیفیو :خوب..... اگه قول بدید که دیگه این کار رو نمیکنید
دراکن و میتسویا و مایکی و تاکمیچی :دیگه تکرار نمیشه
چیفیو :باشه بخشیدمتون
باجی :بریم هتل
چیفیو و میتسویا و مایکی و تاکمیچی و دراکن :بریم
رفتن به هتل *
روز بعد *
۷۸۷
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.