(برادرم یا پارتنرم؟) قسمت ۴
یون مون: عهههه واقعاااااا؟؟؟
ا. ت : ارععععععع😭🙂
یون مون : کدوم کافه میرید؟
ا. ت : هائویانگ
یون مون : حله حواسمون بهت هست.
ا. ت: مرسیییییی
یون مون :موفق باشی😂
ا. ت : اوک بای
(پایان مکالمه)
نودل درست کردم و خوردم ساعت ۳:۳۰ بود تا ساعت ۵ خابیدم.
بیدار شدم تا حاضر شم.
ی آرایش سبک کیوت کردم و ی لباس مشکی پوشیدم یه شلوار جین ابی و یه پالتو آبی کیوت.
موهام رو باز گذاشتم.
(عکس تیپم اسلاید بعد)
خلاصه تا حاضر شدم ساعت شد ۵:۴۵ سریع کیفمو برداشتم و به طرف کافه حرکت کردم.
بارون بند اومده بود و هوا تمیز و کیوت شده بود.
تو راه مامانم بم زنگ زد:
(مکالمه مینجی و مامان)
مامان: سلام دخترم خوبی؟
مینجی: سلم مامان خوبی؟ مرسی منم عالیم مامان کی میای دلم واست تنگیدهههههه
مامان: خداروشکر که خوبی ما تا دو هفته دیگه میرسیم.
مینجی: عهههه واقننننن؟؟؟؟ زودتر بیایددددد🥺🙂
مامان: میایم عزیزم مدرسه چطوره خوبه؟
مینجی : اره عالیه مثل همیشه . ( هع با وجود ی پسر جذاب عالی تره) 😂
مامان: اها کجایی ؟ صدای ماشین میاد.
مینجی: اومدم یکم قدم بزنم هوا عالیه.
مامان : اوکی موفق باشی عزیزم ما هم زود از جزیره ججو میایم.
مینجی: باشه شماهم موفق باشی خدافظظظظ😂🙂🙂🙂
مامان : خدافظ عزیزم.
(پایان مکالمه)
ویو مینجی
رسیدم به کافه وقتی رفتم داخل تهیونگ رو دیدم که خیلی کراش شده و روی صندلی منتظرمه.
ویو ته
رفتم و روی صندلی نشستم ک مینجی بیاد. بعد ۵ دقیقه رسید اون واقعا خوشگل شده بود.
برای پارت بعد ۸ لایک
ا. ت : ارععععععع😭🙂
یون مون : کدوم کافه میرید؟
ا. ت : هائویانگ
یون مون : حله حواسمون بهت هست.
ا. ت: مرسیییییی
یون مون :موفق باشی😂
ا. ت : اوک بای
(پایان مکالمه)
نودل درست کردم و خوردم ساعت ۳:۳۰ بود تا ساعت ۵ خابیدم.
بیدار شدم تا حاضر شم.
ی آرایش سبک کیوت کردم و ی لباس مشکی پوشیدم یه شلوار جین ابی و یه پالتو آبی کیوت.
موهام رو باز گذاشتم.
(عکس تیپم اسلاید بعد)
خلاصه تا حاضر شدم ساعت شد ۵:۴۵ سریع کیفمو برداشتم و به طرف کافه حرکت کردم.
بارون بند اومده بود و هوا تمیز و کیوت شده بود.
تو راه مامانم بم زنگ زد:
(مکالمه مینجی و مامان)
مامان: سلام دخترم خوبی؟
مینجی: سلم مامان خوبی؟ مرسی منم عالیم مامان کی میای دلم واست تنگیدهههههه
مامان: خداروشکر که خوبی ما تا دو هفته دیگه میرسیم.
مینجی: عهههه واقننننن؟؟؟؟ زودتر بیایددددد🥺🙂
مامان: میایم عزیزم مدرسه چطوره خوبه؟
مینجی : اره عالیه مثل همیشه . ( هع با وجود ی پسر جذاب عالی تره) 😂
مامان: اها کجایی ؟ صدای ماشین میاد.
مینجی: اومدم یکم قدم بزنم هوا عالیه.
مامان : اوکی موفق باشی عزیزم ما هم زود از جزیره ججو میایم.
مینجی: باشه شماهم موفق باشی خدافظظظظ😂🙂🙂🙂
مامان : خدافظ عزیزم.
(پایان مکالمه)
ویو مینجی
رسیدم به کافه وقتی رفتم داخل تهیونگ رو دیدم که خیلی کراش شده و روی صندلی منتظرمه.
ویو ته
رفتم و روی صندلی نشستم ک مینجی بیاد. بعد ۵ دقیقه رسید اون واقعا خوشگل شده بود.
برای پارت بعد ۸ لایک
۴.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.