عاشقان واقعی
پارت ۶
آنا: جونگ کوکککک بیا زنتو بگیر الان با این شکمش میوفته پایین🤣🤣🤣🤣
لیلا: ای خداااا😂
صوفیا:( داشتم از پله ها میرفتم پایین که پام به پله قبلی گیر کرد و داشتم میخوردم زمین که دخترا منو گرفتن) (جیغ خفیف)
کوک: اومدم اومدم..
آنا: مجبور بودین سه تامونم همزمان حامله کنید؟😂..وقت کم بود؟
ته: به من چه من از کجا باید میفهمیدم که ملت درحال انجام عملیاتن
صوفیا:( کوک منو برآید استایل بغلش کرد و برد پایین)
کوک: چقد سنگین شدی دختر!😳
صوفیا: ببخشیدا ماه آخر حاملگیمه😑
آنا: واه واه..
ته: چیشد؟... حسودیت شد؟ بزار منم بیارمت🫠*
جیمین: بزا منم بیارمت لیلا*
کوک: اصکی؟
همه؛😂
آنا: جونگ کوکککک بیا زنتو بگیر الان با این شکمش میوفته پایین🤣🤣🤣🤣
لیلا: ای خداااا😂
صوفیا:( داشتم از پله ها میرفتم پایین که پام به پله قبلی گیر کرد و داشتم میخوردم زمین که دخترا منو گرفتن) (جیغ خفیف)
کوک: اومدم اومدم..
آنا: مجبور بودین سه تامونم همزمان حامله کنید؟😂..وقت کم بود؟
ته: به من چه من از کجا باید میفهمیدم که ملت درحال انجام عملیاتن
صوفیا:( کوک منو برآید استایل بغلش کرد و برد پایین)
کوک: چقد سنگین شدی دختر!😳
صوفیا: ببخشیدا ماه آخر حاملگیمه😑
آنا: واه واه..
ته: چیشد؟... حسودیت شد؟ بزار منم بیارمت🫠*
جیمین: بزا منم بیارمت لیلا*
کوک: اصکی؟
همه؛😂
۹.۰k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.