رفتم حموم فقط بدنمو شستم رفتم لباسامو پوشیدم بعدش یکم میک
رفتم حموم فقط بدنمو شستم رفتم لباسامو پوشیدم بعدش یکم میکاپ کرد موهامو یکم خیس کردم و اسپره بهش زدم که حالش رو حفظ کنه رفتم پایین
ته: یکم طول کشید
ات:شرمنده بریم
ته:اوکی
یان راننده تهیونگ بود
یان:بفرمایید اقای تهیونگ
ته:اقای یان امروز رو استراحت کنید فیلیکس ما رو میبره
بان:چشم
ته:راستی اقای یان خانومت باردار بود حقوقت رو زود ریختم برو پیشش
یان:ممنونم اقای تهیونگ ممنون
خلاصه رفتن
مامان ته رو م نشون میدم
م: سلامممم
ت: سلام مامان
ات: سلام
نشستن
م:معرفی نمیکنی ته ته
ت:مامان این اته دختر من
م:ات توی تو خیلی خوشگلی خوش اندامم هستی شغلت چیه
ت: ممنون من فعلا شغلی ندارم
م:خوبه.....تهیونگ دخترت قراره توی شرکتمون مدل بشه
ت: خوبه ولی ات تو راضی هستی
ات: مدل ؟
م:اره خیلی خوبی تو
ات:ب.باشه یه بار تست میکنم
م:بیا این کارت منه
ات:ممنون
اجوما یه نوشیدنی بیار برامون
اجوما:چشم
فیلیکس به ات پیام میده
ف: همه چی خوب پیش میره
ات:اره یه جورایی
ف:😃
ات: فردا قراره بریم کنسرت
ف: با من؟
ات:اره بیلیط گرفتم فردا شب
ف:چشم
ات:خدافز
ف:خدافز
ته:ممنونم
ات:ممنون
م: اجوما کیک ها میوه ها رو هم بیارید
خلاصه ات رفت سرویس بهداشتی وقتی برگشت
خواهر کوچیکه ی تهیونگ یکی دو سال از ات بزرگ بود
تیناسا: سلام ما.م.. اینجا چیکار میکنی
ته:اومدم خونه ی مامانم
تیناسا: گمشو از خونمون بیرون
مامان:تیناسا بس کن
ات فقط نگا میکرد
ته: یکم طول کشید
ات:شرمنده بریم
ته:اوکی
یان راننده تهیونگ بود
یان:بفرمایید اقای تهیونگ
ته:اقای یان امروز رو استراحت کنید فیلیکس ما رو میبره
بان:چشم
ته:راستی اقای یان خانومت باردار بود حقوقت رو زود ریختم برو پیشش
یان:ممنونم اقای تهیونگ ممنون
خلاصه رفتن
مامان ته رو م نشون میدم
م: سلامممم
ت: سلام مامان
ات: سلام
نشستن
م:معرفی نمیکنی ته ته
ت:مامان این اته دختر من
م:ات توی تو خیلی خوشگلی خوش اندامم هستی شغلت چیه
ت: ممنون من فعلا شغلی ندارم
م:خوبه.....تهیونگ دخترت قراره توی شرکتمون مدل بشه
ت: خوبه ولی ات تو راضی هستی
ات: مدل ؟
م:اره خیلی خوبی تو
ات:ب.باشه یه بار تست میکنم
م:بیا این کارت منه
ات:ممنون
اجوما یه نوشیدنی بیار برامون
اجوما:چشم
فیلیکس به ات پیام میده
ف: همه چی خوب پیش میره
ات:اره یه جورایی
ف:😃
ات: فردا قراره بریم کنسرت
ف: با من؟
ات:اره بیلیط گرفتم فردا شب
ف:چشم
ات:خدافز
ف:خدافز
ته:ممنونم
ات:ممنون
م: اجوما کیک ها میوه ها رو هم بیارید
خلاصه ات رفت سرویس بهداشتی وقتی برگشت
خواهر کوچیکه ی تهیونگ یکی دو سال از ات بزرگ بود
تیناسا: سلام ما.م.. اینجا چیکار میکنی
ته:اومدم خونه ی مامانم
تیناسا: گمشو از خونمون بیرون
مامان:تیناسا بس کن
ات فقط نگا میکرد
۲۲.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.