تکپارتی جونگ کوک
درخواستی
"غیر منتظره میری کمپانی و اونجا چیزی میخوری که خیلی بهش حساسیت داری"
ویو ا/ت:امروز همینجوری داشتم واسه خودم پیاده روی میکردم و اهنگ گوش میدادم
یهو جلومو نگاه کردم و دیدم جلو کمپانی ام خوشحال شدم و رفتم داخل
به کوک خبر ندادم تا سوپرایزش کنم
رفتم داخل و گفتن که کوک سر تمرینه و باید منتطر بمونم
منم تا وقتی تمرینش تموم میشد رفتم توی کافی شاپ کمپانی
یه کیک سفارش دادم و خوردم
ویو کوک:خسته شده بودم از تمرین رفتم کافی شاپ کمپانی تا یکم ریلکس کنم
وقتی رفتم دیدم ا/ت اونجاست
پریدم و بغلش کردم
(کوک:- ا/ت:+)
-سلام بیبی گرللللل
+سلام دیدیییی
-هی مگه نگفتم تو تخت فقط اینجوری صدام کن؟
+حالا هرچی
ویو ا/ت
یهو دیدم دل درد عجیبی گرفتم و بدنم شروع شد به قرمز شدن
-هی خوبی؟؟
+نهههه
-چی خوردی؟
+از اون کیکه
-رفتم از اون کیک خوردم و شتتتتتتت کیم بادوم زمینیه که ا/ت به بادوم زمینی حساسیت داره
سریع براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش تو ی ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کردیم
+بدنم داره کبود میشههههه
چیکار کنم حالاااا
- الان میرسیم
رسیدیم و ا/ت رو بردن تو بخش
بعد از 1 ساعت که خیلی گذشته بود منم خیلی نگران بودم
دکتر اومد گفت که خطر رفع شده ولی باید امشب بستری باشه
منم تا صبح پیشش موندم و مواظبش بودم
پایان.🥱💜💜
"غیر منتظره میری کمپانی و اونجا چیزی میخوری که خیلی بهش حساسیت داری"
ویو ا/ت:امروز همینجوری داشتم واسه خودم پیاده روی میکردم و اهنگ گوش میدادم
یهو جلومو نگاه کردم و دیدم جلو کمپانی ام خوشحال شدم و رفتم داخل
به کوک خبر ندادم تا سوپرایزش کنم
رفتم داخل و گفتن که کوک سر تمرینه و باید منتطر بمونم
منم تا وقتی تمرینش تموم میشد رفتم توی کافی شاپ کمپانی
یه کیک سفارش دادم و خوردم
ویو کوک:خسته شده بودم از تمرین رفتم کافی شاپ کمپانی تا یکم ریلکس کنم
وقتی رفتم دیدم ا/ت اونجاست
پریدم و بغلش کردم
(کوک:- ا/ت:+)
-سلام بیبی گرللللل
+سلام دیدیییی
-هی مگه نگفتم تو تخت فقط اینجوری صدام کن؟
+حالا هرچی
ویو ا/ت
یهو دیدم دل درد عجیبی گرفتم و بدنم شروع شد به قرمز شدن
-هی خوبی؟؟
+نهههه
-چی خوردی؟
+از اون کیکه
-رفتم از اون کیک خوردم و شتتتتتتت کیم بادوم زمینیه که ا/ت به بادوم زمینی حساسیت داره
سریع براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش تو ی ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کردیم
+بدنم داره کبود میشههههه
چیکار کنم حالاااا
- الان میرسیم
رسیدیم و ا/ت رو بردن تو بخش
بعد از 1 ساعت که خیلی گذشته بود منم خیلی نگران بودم
دکتر اومد گفت که خطر رفع شده ولی باید امشب بستری باشه
منم تا صبح پیشش موندم و مواظبش بودم
پایان.🥱💜💜
۹.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.