کوچولوی من - پارت 7️⃣ -
کوچولوی من - پارت 7️⃣ -
د : بله حتما ، اما موقعی که بهوش اومد به ما خبر بدین تا ی چک اپ براشون انجام بدیم
ته : باشه حتما ، ممنونم ازتون
د : خدا سلامتی بده بهشون
ته : ممنون
____
ته : کوک
ج : چیه (اروم)
ته : برو پیش یوری من کار دارم باید برم
ج : باشه
ته : خب من رفتم
ج : به سلامت
____
ویو جونگ کوک
وقتی فهمیدم عملش خوب بوده خیلی خوشحال شدم ، بدو بدو رفتم سمت اتاقش و دیدم عین بچه کوچولو ها خوابیده ، واقعا ناز بود ، عاشقش شدم ؟ نه بابا این حرفا چیه
--
چند ساعت گذشته بود ولی هنوز یوری بهوش نیومده بود ، ساعت تقریبا ۸ شب بود و تهیونگم نیومده بود ، تصمیم گرفتم برم پایین تا ی قهوه واسه خودم بگیرم که دیدم یوری اروم چشماشو باز کرد
____
ج : دکتر ، دکتررر (بلند)
د : چیشده ؟
ج : بیدار شد (ذوق)
د : عالیه ، پرستار
یوری : چخبره من کجام ؟(اروم)
ج : حالت بد شده بود اوردمت بیمارستان
پ : اقا لطفا برید کنار
ج : باشه
د : خب حالت خوبه ؟ دردی که احساس نمیکنی ؟
یوری : اره حالم خوبه فقط یکم سرم درد میکنه (اروم)
د : خوبه ، سر دردت بخاطر مدت زیاد بیهوشیه که اونم با استراحت خوب میشه
یوری : اها باشه
د : خب من کارای لازم رو انجام میدم فردا دیگه میتونی بری
یوری : خیلی ممنون
د : خواهش میکنم ، امیدوارم زود خوب بشی
یوری : (لبخند)
ج : یوری ، حالت خوبه ؟ خیلی نگرانت شده بودم
یوری : خوبم چیزیم نیست
ج : خداروشکر ، چیزی لازم نداری برات بیارم ؟
یوری : نه ممنون
ج : باشه پس من میرم پایین ی قهوه بگیرم زود میام پیشت باشه ؟
یوری : باشه
ج : (سرشو ناز میکنه) افرین ، زود میام
یوری : جای دوری نمیخوای بری که (خنده)
ج : باشه ولی مواظب خودت باش
یوری : چشم
____
ویو جونگ کوک
از اتاق یوری اومدم بیرون و با اسانسور رفتم طبقه همکف که دیدم ی خانم داره داد و بی داد میکنه ، رفتم نزدیک تر که دیدم داره صدای یوری میزنه
____
ج : چیشده
یانگ می : خانم بگید اتاق پارک یوری کجاستتتت
پ : خانم به من گفتن که اتاق ایشون رو بغیر از اقای کیم ندم
یانگ می : ایننننن مرتیکههه کیممم کجاستتتت
ج : (نزدیک میشه) خانم چیشده
یانگ می : نمیزارن خواهر زاده مو ببینم
ج : خانم ، من برادر اقای کیم تهیونگ هستم ، و اجازه میدم که این خانم وارد بشن
پ : اما اقا
ج : خودم بعدا باهاشون حرف میزنم
پ : باشه
یانگ می : ازتون ممنونم (گریه)
ج : نه این حرفو نزنید ، من دارم میرم قهوه بگیرم ، شما هم میخواید ؟
یانگ می : زحمت میشه واستون
ج : نه این چه حرفیه ، بفرمایید
یانگ می : ممنون
____
ج : خب خانم یانگ می ، چیشده که اومدین اینجا ؟
ی.م : راستش...
____
د : بله حتما ، اما موقعی که بهوش اومد به ما خبر بدین تا ی چک اپ براشون انجام بدیم
ته : باشه حتما ، ممنونم ازتون
د : خدا سلامتی بده بهشون
ته : ممنون
____
ته : کوک
ج : چیه (اروم)
ته : برو پیش یوری من کار دارم باید برم
ج : باشه
ته : خب من رفتم
ج : به سلامت
____
ویو جونگ کوک
وقتی فهمیدم عملش خوب بوده خیلی خوشحال شدم ، بدو بدو رفتم سمت اتاقش و دیدم عین بچه کوچولو ها خوابیده ، واقعا ناز بود ، عاشقش شدم ؟ نه بابا این حرفا چیه
--
چند ساعت گذشته بود ولی هنوز یوری بهوش نیومده بود ، ساعت تقریبا ۸ شب بود و تهیونگم نیومده بود ، تصمیم گرفتم برم پایین تا ی قهوه واسه خودم بگیرم که دیدم یوری اروم چشماشو باز کرد
____
ج : دکتر ، دکتررر (بلند)
د : چیشده ؟
ج : بیدار شد (ذوق)
د : عالیه ، پرستار
یوری : چخبره من کجام ؟(اروم)
ج : حالت بد شده بود اوردمت بیمارستان
پ : اقا لطفا برید کنار
ج : باشه
د : خب حالت خوبه ؟ دردی که احساس نمیکنی ؟
یوری : اره حالم خوبه فقط یکم سرم درد میکنه (اروم)
د : خوبه ، سر دردت بخاطر مدت زیاد بیهوشیه که اونم با استراحت خوب میشه
یوری : اها باشه
د : خب من کارای لازم رو انجام میدم فردا دیگه میتونی بری
یوری : خیلی ممنون
د : خواهش میکنم ، امیدوارم زود خوب بشی
یوری : (لبخند)
ج : یوری ، حالت خوبه ؟ خیلی نگرانت شده بودم
یوری : خوبم چیزیم نیست
ج : خداروشکر ، چیزی لازم نداری برات بیارم ؟
یوری : نه ممنون
ج : باشه پس من میرم پایین ی قهوه بگیرم زود میام پیشت باشه ؟
یوری : باشه
ج : (سرشو ناز میکنه) افرین ، زود میام
یوری : جای دوری نمیخوای بری که (خنده)
ج : باشه ولی مواظب خودت باش
یوری : چشم
____
ویو جونگ کوک
از اتاق یوری اومدم بیرون و با اسانسور رفتم طبقه همکف که دیدم ی خانم داره داد و بی داد میکنه ، رفتم نزدیک تر که دیدم داره صدای یوری میزنه
____
ج : چیشده
یانگ می : خانم بگید اتاق پارک یوری کجاستتتت
پ : خانم به من گفتن که اتاق ایشون رو بغیر از اقای کیم ندم
یانگ می : ایننننن مرتیکههه کیممم کجاستتتت
ج : (نزدیک میشه) خانم چیشده
یانگ می : نمیزارن خواهر زاده مو ببینم
ج : خانم ، من برادر اقای کیم تهیونگ هستم ، و اجازه میدم که این خانم وارد بشن
پ : اما اقا
ج : خودم بعدا باهاشون حرف میزنم
پ : باشه
یانگ می : ازتون ممنونم (گریه)
ج : نه این حرفو نزنید ، من دارم میرم قهوه بگیرم ، شما هم میخواید ؟
یانگ می : زحمت میشه واستون
ج : نه این چه حرفیه ، بفرمایید
یانگ می : ممنون
____
ج : خب خانم یانگ می ، چیشده که اومدین اینجا ؟
ی.م : راستش...
____
۸.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.