тнє αѕтяσηαυт
I wanted to wear the silver zinc clothes worn by astronauts and go to space to see the moon, but the moon didn't want me, it didn't even let me get close to it, and it kept me hundreds of miles away, and that's when I realized that this is space. Where I am going to face the darkness of a hungry giant instead of moonlight.
The story of the astronaut's love for the moon was like you and me. Every time I approached you, you threw me away, and when you accepted me once, you threw me into a black pit of betrayal.
دلم میخواست یه بار اون لباس های زینک نقره ای که ماله فضانورداس رو بپوشم و به فضا برم تا ماه رو ببینم اما ماه من رو نخواست حتی نذاشت نزدیکش بشم و من رو صد ها مایل از خودش دور کرد و اون موقع بود که فهمیدم اینجا فضاست جایی که قراره به جای نور ماه با سیاهی یه غول گرسنه رو به رو بشم.
داستان عشق فضانورد به ماه مثل من و تو بود هر دفعه بهت نزدیک شدم دورم انداختی و وقتی یه بارم قبولم کردی من رو تو چاهی سیاه از خیانتت انداختی.
il mio astronauta👩🏻🚀
The story of the astronaut's love for the moon was like you and me. Every time I approached you, you threw me away, and when you accepted me once, you threw me into a black pit of betrayal.
دلم میخواست یه بار اون لباس های زینک نقره ای که ماله فضانورداس رو بپوشم و به فضا برم تا ماه رو ببینم اما ماه من رو نخواست حتی نذاشت نزدیکش بشم و من رو صد ها مایل از خودش دور کرد و اون موقع بود که فهمیدم اینجا فضاست جایی که قراره به جای نور ماه با سیاهی یه غول گرسنه رو به رو بشم.
داستان عشق فضانورد به ماه مثل من و تو بود هر دفعه بهت نزدیک شدم دورم انداختی و وقتی یه بارم قبولم کردی من رو تو چاهی سیاه از خیانتت انداختی.
il mio astronauta👩🏻🚀
۲.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.