ازدواج از بچگی ƪ(˘⌣˘)ʃ
پارت ۱۳
لیا:اوهوم برو ازش بپرس
رفتم بالا تو اتاق
ا.ت: عالی بود
کوک :حالا قراره چی بشه
ا.ت :من العان میبرمش بیرون صمیمی تر که شدیم ازش بعد چند روز حرف میکشم
کوک: باشه فقط زود برگردید
ا.ت: باشه
کوک: حالا خوب نقشمو بازی کردم
ا.ت :گفتم که آره
کوک :پس یه بوس بده
ا.ت: تو نمیخوای پدر بشی؟
کوک- میخوام چطور
ا.ت پس کاری نکن این حق و ازت بگیرم
کوک :اوکی
«از پله ها رفتم پایین لیا رو مبل نشسته بود تا منو دید بلند شد»
لیا :چی شد چی گفت
ا.ت :برو لباس بپوش بریم بیرون اون چیزی ب من نگفت بریم حال و هوامون عوض شه
لیا: ب..باشه من رفتم
ا.ت: خوبه منم برم آماده شم
ا.ت: رفتم تو اتاق جونگ کوک خوابیده بود یه پیراهن سفید پوشیدم «اسلاید دوم»و یه آرایش مولایم کردم و رفتم پایین لیا یه پیراهن آبی پوشیده بود«اسلاید سوم» باهم رفتیم از خونه بیرون
لیا:.......
( /^ω^)/♪♪
لیا:اوهوم برو ازش بپرس
رفتم بالا تو اتاق
ا.ت: عالی بود
کوک :حالا قراره چی بشه
ا.ت :من العان میبرمش بیرون صمیمی تر که شدیم ازش بعد چند روز حرف میکشم
کوک: باشه فقط زود برگردید
ا.ت: باشه
کوک: حالا خوب نقشمو بازی کردم
ا.ت :گفتم که آره
کوک :پس یه بوس بده
ا.ت: تو نمیخوای پدر بشی؟
کوک- میخوام چطور
ا.ت پس کاری نکن این حق و ازت بگیرم
کوک :اوکی
«از پله ها رفتم پایین لیا رو مبل نشسته بود تا منو دید بلند شد»
لیا :چی شد چی گفت
ا.ت :برو لباس بپوش بریم بیرون اون چیزی ب من نگفت بریم حال و هوامون عوض شه
لیا: ب..باشه من رفتم
ا.ت: خوبه منم برم آماده شم
ا.ت: رفتم تو اتاق جونگ کوک خوابیده بود یه پیراهن سفید پوشیدم «اسلاید دوم»و یه آرایش مولایم کردم و رفتم پایین لیا یه پیراهن آبی پوشیده بود«اسلاید سوم» باهم رفتیم از خونه بیرون
لیا:.......
( /^ω^)/♪♪
۱۸.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.