A paradise of memory
part⁹
جیمین: نونا اینارو از کجا خریدی خیلی خوشمزن
یونگی: من علاقه ای به هیچ کس ندارم حتی اونم که متضاد منه
یجی: اینا رو تهیونگ خریده ازش قاپیدم
ته: یجیه توله سگ بهت نگفتم دست به یخچال من نزدن
رفتم تو خونه
یونگی: من گفتم اون تو امنه که ذفتی تو
دوهیون: الان چی بیبیه من میشی
جیمین: من اگه بکشنمم به تو دستم نمیزنم چه برسه به این
یونوو: ببین مین دوهیون من رو برادرم حساسم اگه نمیخوای جنازت اینجا بخش بشه دیگه از این کلمه استفاده نکن
جی هیون: سوآ چه شکلی بود
یونا: جیمین ورژن دخترش
جیمین: من گوشیمو میخوام فیلم میخوام ببینم فیلممممممممممممممم
یونگی: امنه میتونید برید تو جکسون
جکسون: بله
یونگی: اینو ببر بنداز یه گورستونی
رفتم تو اتاقم و پنجرشو قفل کردم درم بستم و نشستم رو تخت و فکر میکردم که چرا خودم انقدر عجیبم از خودم متنفرم
یونوو: جیمینا
سریع گوشیمو برداشتم و رو تخت دراز کشیدم
جیمین: چیه
یونوو: ناراحتی که کراشت گفت به هیچ کس علاقه نداره
جیمین: من مشکلی ندارم زندگیه اونه
یجی: این چرته برو یه چیز دیگه رو بببن
جیمین: خیلی چرته منم نمیخواستم ببینم
جی هیون: جیمین میای دوست بشیم
جیمین: نه نمیخوام من دوتا دوست دارم خیلیم خوبن
جی هیون: تروخدااااااااا
جیمین: چی شده میخوای با من دوست بشی
جی هیون: هیچی همینطوری
یجی: جی هیونا چندتا دوست پسر داشتی
جی هیون: تا قبل از اینکه یونگی بره خیلی دلم میخواست دوست پسر داشته باشم ولی اون نمیزاشت الانم که هیچی
یجی: پس چرا میری بار
جی هیون: به امیدی که یونگیو ببینم
جیمین: چرا همه حجوم اوردین تو اتاق من
کوک؛ میخوایم شب بریم بار نمیای
جیمین: میتونی کتابا رو ببینی که باید خونده بشن و حل بشن وقتی من نباشم کی این کارو میکنه
یونا: بچم درس خون شده واییییییییییییی
یجی: پس چرا سرت تو گوشیه
جیمین: چون یونوو میگه به اندازه ی کافی خوندم بهم کتابامو نمیده
یونوو: بیا کتابات
بهم داد منم رفتم نشستم رو صندلیم و کتاباوو حل کردم
جیمین: خب برید بیرو مزاحم نشیدددد
رفتن بیرون منم مثل جت کتابارو تموم کردم و با ناراحتی رفتم بیرون
یونا: ما همین الان اومیدم بیرون
جیمین: تموم شد
جی هیون: پس یا بریم بار
جیمین: ساعت چنده
ته: ۸ شب
رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین کفشامو پوشیدم و رفتم دم در
چانسو: خداحافظ ما نمیایم کار داریم
رفتن موندیم منو کوکو ته و جی هیون و یجی و یونوو
♡بار ♡
یجی: بچه چی میخورید
گارسون: چه چیزی میل دارید
یجی: ابجو
یونوو: منم ابجو
کوک: ابجو
ته: ابجو
جیمین: خب میبینی همه میگن ابجو یعنی شیشتا ابجو
رفت و اورد
یونوو: بی حالی
جیمین: من بی حال نیستم
جی هیون: نگا یونگیو نامجون و جین و هوسوک اونجان
ته:
جیمین: نونا اینارو از کجا خریدی خیلی خوشمزن
یونگی: من علاقه ای به هیچ کس ندارم حتی اونم که متضاد منه
یجی: اینا رو تهیونگ خریده ازش قاپیدم
ته: یجیه توله سگ بهت نگفتم دست به یخچال من نزدن
رفتم تو خونه
یونگی: من گفتم اون تو امنه که ذفتی تو
دوهیون: الان چی بیبیه من میشی
جیمین: من اگه بکشنمم به تو دستم نمیزنم چه برسه به این
یونوو: ببین مین دوهیون من رو برادرم حساسم اگه نمیخوای جنازت اینجا بخش بشه دیگه از این کلمه استفاده نکن
جی هیون: سوآ چه شکلی بود
یونا: جیمین ورژن دخترش
جیمین: من گوشیمو میخوام فیلم میخوام ببینم فیلممممممممممممممم
یونگی: امنه میتونید برید تو جکسون
جکسون: بله
یونگی: اینو ببر بنداز یه گورستونی
رفتم تو اتاقم و پنجرشو قفل کردم درم بستم و نشستم رو تخت و فکر میکردم که چرا خودم انقدر عجیبم از خودم متنفرم
یونوو: جیمینا
سریع گوشیمو برداشتم و رو تخت دراز کشیدم
جیمین: چیه
یونوو: ناراحتی که کراشت گفت به هیچ کس علاقه نداره
جیمین: من مشکلی ندارم زندگیه اونه
یجی: این چرته برو یه چیز دیگه رو بببن
جیمین: خیلی چرته منم نمیخواستم ببینم
جی هیون: جیمین میای دوست بشیم
جیمین: نه نمیخوام من دوتا دوست دارم خیلیم خوبن
جی هیون: تروخدااااااااا
جیمین: چی شده میخوای با من دوست بشی
جی هیون: هیچی همینطوری
یجی: جی هیونا چندتا دوست پسر داشتی
جی هیون: تا قبل از اینکه یونگی بره خیلی دلم میخواست دوست پسر داشته باشم ولی اون نمیزاشت الانم که هیچی
یجی: پس چرا میری بار
جی هیون: به امیدی که یونگیو ببینم
جیمین: چرا همه حجوم اوردین تو اتاق من
کوک؛ میخوایم شب بریم بار نمیای
جیمین: میتونی کتابا رو ببینی که باید خونده بشن و حل بشن وقتی من نباشم کی این کارو میکنه
یونا: بچم درس خون شده واییییییییییییی
یجی: پس چرا سرت تو گوشیه
جیمین: چون یونوو میگه به اندازه ی کافی خوندم بهم کتابامو نمیده
یونوو: بیا کتابات
بهم داد منم رفتم نشستم رو صندلیم و کتاباوو حل کردم
جیمین: خب برید بیرو مزاحم نشیدددد
رفتن بیرون منم مثل جت کتابارو تموم کردم و با ناراحتی رفتم بیرون
یونا: ما همین الان اومیدم بیرون
جیمین: تموم شد
جی هیون: پس یا بریم بار
جیمین: ساعت چنده
ته: ۸ شب
رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین کفشامو پوشیدم و رفتم دم در
چانسو: خداحافظ ما نمیایم کار داریم
رفتن موندیم منو کوکو ته و جی هیون و یجی و یونوو
♡بار ♡
یجی: بچه چی میخورید
گارسون: چه چیزی میل دارید
یجی: ابجو
یونوو: منم ابجو
کوک: ابجو
ته: ابجو
جیمین: خب میبینی همه میگن ابجو یعنی شیشتا ابجو
رفت و اورد
یونوو: بی حالی
جیمین: من بی حال نیستم
جی هیون: نگا یونگیو نامجون و جین و هوسوک اونجان
ته:
۴.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.