ازت متنفرم
وقتی رفتیم کلاس یهو چشمم به گوشی جونگکوک که روی صندلیش بود افتاد
و شیطانی ترین فکر دنیا به سرم زد
رفتم سمت صندلیش و گوشیشو برداشتم
که میسو گفت
میسو:ات چرا گوشی جونگکوکو گرفتی بزار سر جاش
ات:سر جاش که میزارم ولی قبلش یه کار کوچولو باهاش دارم
میسو:ات لطفاً بی خیال شو
ات:عمرا باید تقاص کارشو پس بده
میسو :هی....چی بگم هرکاری دلت میخواد انجام بده بعد میسو رفت سر جاش نشست
سریع گوشیو روشن کردم و از شانس خوبم وقتی صبح از کنارش رد میشدم برم پیش معلم وقتی رمز گوشیشو زد دیدم😈
شماره خودمو تو گوشیش زدم و از گوشی جونگکوکو به گوشی خودم زنگ زدم تا شمارش بیفته بعد رفتم تو گوگل و ..............بعدا میفهمید
بعد از اینکه تموم شد سریع گوشیشو سرجاش گذاشتم و شاد و شنگول سر جام نشستم جئون جونگکوک فقط منتظر باش ببین چه آشی برات پختم
کمکم همهی بچه ها نشستن جونگکوک آخر همه اومد و سر جاش نشست یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندم زد
°حالا میبینیم کی پوزخند میزنه
معلمم رسید و شروع به درس دادن کرد ۱۰ مینی میشد که داشت درس میداد الان بهترین موقع برای عملی کردن نقشهم بود
پس بدون اینکه کسی متوجه شه با گوشیم به شماره جونگکوک زنگ زدم بعد از چند دقیقه همه به جونگکوک زل زدن جونگکوک متعجب گوشیشو از جیبش در آورد که خندهی همهی بچه ها بلند شد چون روی زنگ گوشیه جونگکوک این آهنگو گذاشته بودم
زنگ گوشیش:یه روزی آقا خرگوشه رفت دم خونه آقا موشه موشه پرید تو سوراخ خرگوش گفت آخه و همین جوری داشت میخوند و بچه ها هم میخندیدن و جونگکوک سریع گوشیشو خاموش کرد منم از جام پا شدم تا روی آتیش بنزین بریزم........ادامه داره
و شیطانی ترین فکر دنیا به سرم زد
رفتم سمت صندلیش و گوشیشو برداشتم
که میسو گفت
میسو:ات چرا گوشی جونگکوکو گرفتی بزار سر جاش
ات:سر جاش که میزارم ولی قبلش یه کار کوچولو باهاش دارم
میسو:ات لطفاً بی خیال شو
ات:عمرا باید تقاص کارشو پس بده
میسو :هی....چی بگم هرکاری دلت میخواد انجام بده بعد میسو رفت سر جاش نشست
سریع گوشیو روشن کردم و از شانس خوبم وقتی صبح از کنارش رد میشدم برم پیش معلم وقتی رمز گوشیشو زد دیدم😈
شماره خودمو تو گوشیش زدم و از گوشی جونگکوکو به گوشی خودم زنگ زدم تا شمارش بیفته بعد رفتم تو گوگل و ..............بعدا میفهمید
بعد از اینکه تموم شد سریع گوشیشو سرجاش گذاشتم و شاد و شنگول سر جام نشستم جئون جونگکوک فقط منتظر باش ببین چه آشی برات پختم
کمکم همهی بچه ها نشستن جونگکوک آخر همه اومد و سر جاش نشست یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندم زد
°حالا میبینیم کی پوزخند میزنه
معلمم رسید و شروع به درس دادن کرد ۱۰ مینی میشد که داشت درس میداد الان بهترین موقع برای عملی کردن نقشهم بود
پس بدون اینکه کسی متوجه شه با گوشیم به شماره جونگکوک زنگ زدم بعد از چند دقیقه همه به جونگکوک زل زدن جونگکوک متعجب گوشیشو از جیبش در آورد که خندهی همهی بچه ها بلند شد چون روی زنگ گوشیه جونگکوک این آهنگو گذاشته بودم
زنگ گوشیش:یه روزی آقا خرگوشه رفت دم خونه آقا موشه موشه پرید تو سوراخ خرگوش گفت آخه و همین جوری داشت میخوند و بچه ها هم میخندیدن و جونگکوک سریع گوشیشو خاموش کرد منم از جام پا شدم تا روی آتیش بنزین بریزم........ادامه داره
۳.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.