رمان سفر برای عشق پارت ۱۰
رمان سفر برای عشق پارت ۱۰
تهیونگ : یه امارته برای تو خریدمش
ا.ت : وای مرسی تهیونگا
عا پس سوپرایزت این بود ؟
تهیونگ : نه
ا.ت : وای تهیونگا اینجا خیلی خوشگله صورتی رنگ مورد علاقه منه
تهیونگا چرا توی هر یکی از این اتاق ها لباس های شیک و مجلسی هست ؟
تهیونگ : برای توان دیگه
ا.ت : وای مرسی ددی
تهیونگ : دوسش داری ؟
ا.ت : عالیه
تهیونگ : خب تو اینجا بمون یه ذره از خونت لذت ببر من میرم با مامانت اینا صحبت کنم بیام باشه چاگیا ؟
ا.ت : باشه
تهیونگ : من رفتم بیام
ا.ت : بای
ویو بعد از رسیدن
تهیونگ : مادر جان پدر جان......
@ اومدی پسرم بیا بشین
تهیونگ : ببخشید مزاحمتون شدم
☆ نه بابا پسرم این چه حرفیه
تهیونگ : میخوام در مورد یه چیزی باهاتون صحبت کنم
@ پسرم ا.ت چیزیش شده ؟
تهیونگ : نه پدر جان فقط اومدم ا.ت رو ازتون خواستگاری کنم
☆ پسرم ما یه شرطی داریم و باید یه قول بهمون بدی
تهیونگ : چه قولی مادر جان
☆ اینکه هر اتفاقی که افتاد هر چقدر هم بد باشه پیشش باشی ترکش نکنی و اذیت هم نکنی دخترمون رو
تهیونگ : قول میدم مادر جان
@ مبارکه
تهیونگ : ممنونم
☆ پسرم چطوری میخوای از ا.ت خواستگاری کنی ؟
تهیونگ : بعد از ظهر میبرمش ساحل شما قبل از ما اونجا باشید یه قلب به اجوما گفتم با گل رز کنار ساحل درست کنه شما ها دور اون جمع بشید
@ باشه پسرم خوشبخت بشید انشالله
☆ مبارکه پسرم
تهیونگ : ممنونم
ادامه دارد........................
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒
تهیونگ : یه امارته برای تو خریدمش
ا.ت : وای مرسی تهیونگا
عا پس سوپرایزت این بود ؟
تهیونگ : نه
ا.ت : وای تهیونگا اینجا خیلی خوشگله صورتی رنگ مورد علاقه منه
تهیونگا چرا توی هر یکی از این اتاق ها لباس های شیک و مجلسی هست ؟
تهیونگ : برای توان دیگه
ا.ت : وای مرسی ددی
تهیونگ : دوسش داری ؟
ا.ت : عالیه
تهیونگ : خب تو اینجا بمون یه ذره از خونت لذت ببر من میرم با مامانت اینا صحبت کنم بیام باشه چاگیا ؟
ا.ت : باشه
تهیونگ : من رفتم بیام
ا.ت : بای
ویو بعد از رسیدن
تهیونگ : مادر جان پدر جان......
@ اومدی پسرم بیا بشین
تهیونگ : ببخشید مزاحمتون شدم
☆ نه بابا پسرم این چه حرفیه
تهیونگ : میخوام در مورد یه چیزی باهاتون صحبت کنم
@ پسرم ا.ت چیزیش شده ؟
تهیونگ : نه پدر جان فقط اومدم ا.ت رو ازتون خواستگاری کنم
☆ پسرم ما یه شرطی داریم و باید یه قول بهمون بدی
تهیونگ : چه قولی مادر جان
☆ اینکه هر اتفاقی که افتاد هر چقدر هم بد باشه پیشش باشی ترکش نکنی و اذیت هم نکنی دخترمون رو
تهیونگ : قول میدم مادر جان
@ مبارکه
تهیونگ : ممنونم
☆ پسرم چطوری میخوای از ا.ت خواستگاری کنی ؟
تهیونگ : بعد از ظهر میبرمش ساحل شما قبل از ما اونجا باشید یه قلب به اجوما گفتم با گل رز کنار ساحل درست کنه شما ها دور اون جمع بشید
@ باشه پسرم خوشبخت بشید انشالله
☆ مبارکه پسرم
تهیونگ : ممنونم
ادامه دارد........................
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒
۳.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.