شرکت اقای کیم...

#شرکت_اقای_کیم
#part14
"ویو ات"
بعد از چند دقیقه اقای پارک اومد بالا سرم
اقای پارک:خانوم...
ات:کیم
اقای پارک:خانوم کیم...انقدر نگران رئیستون نباشید...عملش خیلی خوب پیش رفت‌..نمیدونم چرا اینجوری شد!ولی امیدوارم هرچه زودتر از کما بیان بیرون...چون اینجوری براشون بد میشه...به هرحال...انقدر به خوتون اسیب نزنید...مطمئن باشید که ایشون حالش زودتر خوب میشه...
ات:ساکت شو...!
اقای پارک:چیزی گفتین؟
ات:دهنت و ببست!تو گفتی جراح های خوبی دارن عملش میکنن..‌نگفتی؟؟؟این بود جراح های خوبت؟؟؟اگه عملش خوب بود...پس چرا جونگ کوک الان توی کماست!
حرفام کم کم داشت به داد و عربده تبدیل میشد
ات:عوضی چرا حواست بهش نبود؟؟؟چرا اونجا یه کاری نکردی که همچین مشکلی پیش نیاد...
اقای پارک:خانوم کیم...
ات:حالا اگه به هوش نیومد میخوای چه غلطی بکنی؟؟؟
پرستار:خانوم کیم..
ات:جفتتون خفه شید!
و سعی کردم سرم و از دستم بکندم که پرستار مانعم شد...
پرستار:شما حالتون خوب نیس...بزارین سرم تموم بشه...حالتون که بهتر شد هرجا خواستید برید!
نفس عمیقی کشیدم و چشمام و بستم...و سعی کردم که به هیچی فکر نکنم...
هرچند که برام سخت بود!!!



خماریییییییییی🙃❤