روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P7
اومدن پاهامو باز کردن اما دستامو باز نکردن تا فر فرار به سرم نزنه اما من شجاع تر و کله شق تر از اینام
با پا زدم به جای حساسشون(فکر کنم فهمیدین)
که صدای دادشون کل اتاقو فرا گرفته بود که یهو
یه مرد وارد شد که فهمیدم کوک
کوک:اینجا چه خبره(عربده)
ا.ت:از اینا باید بپرسی
کوک:ا ا ا.ت تو(شکه شده)
ا.ت:آره من که چی(سرد)
کوک:تو چجوری
ا.ت:هه(پوزحند)فکر کردی گروگان گرفته شدم فکر میکردم بیشتر ازینا باهوش باشی
کوک:پس نقشه تو بود
ا.ت:یعنی انقد نفهمی که هنوز داری از من میپرسی
کوک:کوک که تازه هضم کرده بود از اتاق اومد بیرون و به یکی از خدمتکارا گفت که ا.ت رو بفرستن اتاقی که
از دشمنا باز جویی میشه
خدمتکار اومد تو
خدمتکار:عزیزم ارباب میخواد شمارو ببرم
که نزاشت حرف بزنه
ا.ت:بازجویی
خدمتکار:فکر کنم شما ارباب خیلی میشناسین
ا.ت:منم فکر کنم شما اصلا جونگوک رو نمیشناسین
خدمتکار:......بیا ببرمت
ا.ت:خودم دست و پا دادم لازم نیست به من کمک کنی فقط دستمو بازکن
خدمتکار:نمیتونم مگر نه ارباب من میکشه
کمک میکنه ا.ت میبره به اتاق و خارج میشه
جونگکوک ویو
P7
اومدن پاهامو باز کردن اما دستامو باز نکردن تا فر فرار به سرم نزنه اما من شجاع تر و کله شق تر از اینام
با پا زدم به جای حساسشون(فکر کنم فهمیدین)
که صدای دادشون کل اتاقو فرا گرفته بود که یهو
یه مرد وارد شد که فهمیدم کوک
کوک:اینجا چه خبره(عربده)
ا.ت:از اینا باید بپرسی
کوک:ا ا ا.ت تو(شکه شده)
ا.ت:آره من که چی(سرد)
کوک:تو چجوری
ا.ت:هه(پوزحند)فکر کردی گروگان گرفته شدم فکر میکردم بیشتر ازینا باهوش باشی
کوک:پس نقشه تو بود
ا.ت:یعنی انقد نفهمی که هنوز داری از من میپرسی
کوک:کوک که تازه هضم کرده بود از اتاق اومد بیرون و به یکی از خدمتکارا گفت که ا.ت رو بفرستن اتاقی که
از دشمنا باز جویی میشه
خدمتکار اومد تو
خدمتکار:عزیزم ارباب میخواد شمارو ببرم
که نزاشت حرف بزنه
ا.ت:بازجویی
خدمتکار:فکر کنم شما ارباب خیلی میشناسین
ا.ت:منم فکر کنم شما اصلا جونگوک رو نمیشناسین
خدمتکار:......بیا ببرمت
ا.ت:خودم دست و پا دادم لازم نیست به من کمک کنی فقط دستمو بازکن
خدمتکار:نمیتونم مگر نه ارباب من میکشه
کمک میکنه ا.ت میبره به اتاق و خارج میشه
جونگکوک ویو
۱۸.۷k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.