عشق دنباله دار 《☆》پارت۶
عشق دنباله دار 《☆》پارت۶
جیا: دختره احمق
*لطفا هق بزارید برم/گریه
(بچه ها درا شد بورام یعنی الان دیگه درا نداریم بورام هستش)
بورام:هه هرزه عوضی چرا باید ولت کنیم
یونجی: جیا چیکارش کنیم
جیا:خببب دوس دارم کیک تولدم رو زودتر درست کنین
بورام:خب پس یونجی وسایل کیک رو بیار
یونجی:اول آرد رو میریزیم
از لای قفل نگا کردم دختره موهاش جلو چشمام بود چهرشو ندیدم که یکیشون آرد رو ریخت روش
جیا:(هار هار میخنده)
بورام:حالا نوبت تخم مرغه/میخنده
تخم مرغ رو شکستن روش و دختره فقط گریه میکرد و اونا میخندیدن دقت کردم فهمیدم اون دختره جیا و نوچه هاشن دیگه تحمل نکردم محکم در رو با پام باز کردم رفتم بیرون داشتم دستامو میشستم
جیا:هی تو دختره اینجا چیکار میکنی
ارا:کاری که همه تو دست شویی میکنن
یونجی:اون دختره نیست که تازه اومده تو کلاسمون
ارا:چرا خودمم
آب رو بستم و با دست مال دستامو خشک کردم
ارا:ولش کنین بره
جیا:هه ببخشید تو کی هستی که به من دستور میدی
دستمال رو انداختم دور
بورام:هی تو هرزه
اومد دستشو گذاشت رو شونم
بورام:تو همونی نیستی که با جونگکوک توی گروهه
ارا:....
جواب ندادم
بورام:هه هرزه ببین منو میری به استاد میگی نمیخوای با کوک باشی فهمیدی اون مال منه
ارا:کی گفته؟
بورام:هرزه عوضی
اومد موهامو بکشه که با یه حرکت به دیوار چیسبوندمش
بورام:ایییی
ارا:منو ببین هرزه هر جد و آبادته بعدشم کی گفته کوک مال توعه ها؟؟
میخواستم حالشو جا بیارم اصلا کوک کیه بابا
یونجو: هی ولش کن ببینم
که با ی حرکت پخش زمینش کردم اون دختره هم محکم انداختم تو دست شویی که بقیه رفتن کمکش
بورام:ایییی
جیا:حالت خوبه
دست دختره رو گرفتم
ارا:دیگه نبینم براش قلدی کنین
و رفتیم بیرون
*خییلی هق ممنونم /گریه
ارا:خیلی خب گریه نکن دیگه نزار برات قلدری کنن
*نمیتونم/گریه
ارا:چرا برات قلدری میکنن
*ااازم خواست ی ..ه کاری کنم براشون مم..نم گفتم ن..نه/با یکم گریه و تته پته
ارا: چه کاری؟
*:نمیتونم ببب..گم
ارا:خیلی خب
داشتم میرفتم که
*ممنونم
بدون اینکه برگردم گفتم
ارا:خواهش
و رفتم تو کلاس نشستم سر جام که جیا یونجی و بورام اومدن تو که بورام با حرس نگام میکرد
بعد استاد اومد و همه بشستن سر جاشون
#سلام بچه ها من پارک امیلی هستم معلم ادبیات کره خب لطفا کتاباتونو باز کنید
.
.
.
.
خلاصه که درس تموم شد و قرار شد بریم برای ناهار داشتم میرفتم طبقه پایین که اون دختره اومد
سوا:سلام ارا
ارا:سلام
سوا:میای باهم دوست شیم
وایسادم
ارا:علاقه ای ندارم
و به سمت ناهار خوری راه رفتم
ناهارم رو برداشتم و نشستم روی میز که دختره اومد جلوم نشست و با لبخند نگام میکرد
ارا:چرا اینجوری نگام میکنی
..........
شرایط پارت بعد:از فیک لذت ببرید 🙂☺️🍷
جیا: دختره احمق
*لطفا هق بزارید برم/گریه
(بچه ها درا شد بورام یعنی الان دیگه درا نداریم بورام هستش)
بورام:هه هرزه عوضی چرا باید ولت کنیم
یونجی: جیا چیکارش کنیم
جیا:خببب دوس دارم کیک تولدم رو زودتر درست کنین
بورام:خب پس یونجی وسایل کیک رو بیار
یونجی:اول آرد رو میریزیم
از لای قفل نگا کردم دختره موهاش جلو چشمام بود چهرشو ندیدم که یکیشون آرد رو ریخت روش
جیا:(هار هار میخنده)
بورام:حالا نوبت تخم مرغه/میخنده
تخم مرغ رو شکستن روش و دختره فقط گریه میکرد و اونا میخندیدن دقت کردم فهمیدم اون دختره جیا و نوچه هاشن دیگه تحمل نکردم محکم در رو با پام باز کردم رفتم بیرون داشتم دستامو میشستم
جیا:هی تو دختره اینجا چیکار میکنی
ارا:کاری که همه تو دست شویی میکنن
یونجی:اون دختره نیست که تازه اومده تو کلاسمون
ارا:چرا خودمم
آب رو بستم و با دست مال دستامو خشک کردم
ارا:ولش کنین بره
جیا:هه ببخشید تو کی هستی که به من دستور میدی
دستمال رو انداختم دور
بورام:هی تو هرزه
اومد دستشو گذاشت رو شونم
بورام:تو همونی نیستی که با جونگکوک توی گروهه
ارا:....
جواب ندادم
بورام:هه هرزه ببین منو میری به استاد میگی نمیخوای با کوک باشی فهمیدی اون مال منه
ارا:کی گفته؟
بورام:هرزه عوضی
اومد موهامو بکشه که با یه حرکت به دیوار چیسبوندمش
بورام:ایییی
ارا:منو ببین هرزه هر جد و آبادته بعدشم کی گفته کوک مال توعه ها؟؟
میخواستم حالشو جا بیارم اصلا کوک کیه بابا
یونجو: هی ولش کن ببینم
که با ی حرکت پخش زمینش کردم اون دختره هم محکم انداختم تو دست شویی که بقیه رفتن کمکش
بورام:ایییی
جیا:حالت خوبه
دست دختره رو گرفتم
ارا:دیگه نبینم براش قلدی کنین
و رفتیم بیرون
*خییلی هق ممنونم /گریه
ارا:خیلی خب گریه نکن دیگه نزار برات قلدری کنن
*نمیتونم/گریه
ارا:چرا برات قلدری میکنن
*ااازم خواست ی ..ه کاری کنم براشون مم..نم گفتم ن..نه/با یکم گریه و تته پته
ارا: چه کاری؟
*:نمیتونم ببب..گم
ارا:خیلی خب
داشتم میرفتم که
*ممنونم
بدون اینکه برگردم گفتم
ارا:خواهش
و رفتم تو کلاس نشستم سر جام که جیا یونجی و بورام اومدن تو که بورام با حرس نگام میکرد
بعد استاد اومد و همه بشستن سر جاشون
#سلام بچه ها من پارک امیلی هستم معلم ادبیات کره خب لطفا کتاباتونو باز کنید
.
.
.
.
خلاصه که درس تموم شد و قرار شد بریم برای ناهار داشتم میرفتم طبقه پایین که اون دختره اومد
سوا:سلام ارا
ارا:سلام
سوا:میای باهم دوست شیم
وایسادم
ارا:علاقه ای ندارم
و به سمت ناهار خوری راه رفتم
ناهارم رو برداشتم و نشستم روی میز که دختره اومد جلوم نشست و با لبخند نگام میکرد
ارا:چرا اینجوری نگام میکنی
..........
شرایط پارت بعد:از فیک لذت ببرید 🙂☺️🍷
۲.۱k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.