فیک عشق دوتا دوست(part5)
وقتی رسیدیم داشتن مادر ا/ت رو احیا (نمیدونم درست یا نه 😁)
میکردن ا/ت و دختری که جفتش بود بدجوری داشتن گریه میکردن جیمین سعی در آروم کردنشون داشت ولی خوب
اونا آروم نمیشدن من و مادرم با دو به سمت اونا می رفتیم وقتی رسیدیم نفس نفس میزدم
_:جیم... جیمینا ...... چی شده
=:.........
همینجا دکتر آمد بیرون
دک:متاسفانه بیمار و از دست دادیم.......تسلیت میگم
اینجا یهو گریه های ا/ت و اون دختر بیشتر شد
مادرم آمد سمت اون دختره
فکر کنم خواهر ا/ت باشه
مامانم سعی در آروم کردنش داشت
من و جیمین هم میخواستیم ا/ت رو آروم کنیم ولی خوب همش گریه میکرد و این باعث شد از حال بره
_:جیمین من میبرمش پیش یکی از دکترا
تو هم برو پیش خواهرش
=:باش
ا/ت رو بلند کردم رفتم سمت یکی از پرستارا
(خوب دوستان این پارت تقدیم به شما )
لایک و کامنت یادتون نره💕
میکردن ا/ت و دختری که جفتش بود بدجوری داشتن گریه میکردن جیمین سعی در آروم کردنشون داشت ولی خوب
اونا آروم نمیشدن من و مادرم با دو به سمت اونا می رفتیم وقتی رسیدیم نفس نفس میزدم
_:جیم... جیمینا ...... چی شده
=:.........
همینجا دکتر آمد بیرون
دک:متاسفانه بیمار و از دست دادیم.......تسلیت میگم
اینجا یهو گریه های ا/ت و اون دختر بیشتر شد
مادرم آمد سمت اون دختره
فکر کنم خواهر ا/ت باشه
مامانم سعی در آروم کردنش داشت
من و جیمین هم میخواستیم ا/ت رو آروم کنیم ولی خوب همش گریه میکرد و این باعث شد از حال بره
_:جیمین من میبرمش پیش یکی از دکترا
تو هم برو پیش خواهرش
=:باش
ا/ت رو بلند کردم رفتم سمت یکی از پرستارا
(خوب دوستان این پارت تقدیم به شما )
لایک و کامنت یادتون نره💕
۶.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.