پارت101
#پارت101
شیطونکِ بابا🥺💜
روی صندلی نیم خیز شدم و داشبوردو باز کردم
+ دنبال چی میگردی!؟
_ پنبه میخوام! داری؟
+ صندوق عقب دارم
از ماشین پیاده شد و بعد از چند دقیقه با پنبه برگشت و گفت:
+ میخوای چیکار؟
پنبه رو از دستش گرفتم و کمی ازش برداشتم
_ تکون نخور
دستمو به سمت پیشونیش بردم و مشغول پاک کردن خون از روی صورتش شدم
بی صدا داشت نگام میکرد و حتی پلکم نمیزد
اسپره ی الکلی از داخل کیفم برداشتم و روی پنبه زدم
_ یکم میسوزه تحمل کن
روی زخمشو با الکل تمیز کردم و پنبه رو از شیشه انداختم بیرون!! پنبه تمیزی برداشتم و گذاشتم روی زخمش و گفتم:
._ یکم فشار بده تا خونش بند بیاد
خواستم دستمو بکشم که انگشتمو گرفت و نزدیک لبش برد
بو سه ای روی انگشتم زد که حالم بد شد
قلبم تند تند میزد و انگار نفسم بند اومده بود
افراز لبخندی زد ، حالت چهرش عوض شد و مهربون گفت:
+ چرا باهام این کارو میکنی؟
_ هوم؟چیکار؟
+ با این کارات داری دیوونم میکنی لعنتی
گُنگ نگاش کردم که خم شد به سمتم و....
شیطونکِ بابا🥺💜
روی صندلی نیم خیز شدم و داشبوردو باز کردم
+ دنبال چی میگردی!؟
_ پنبه میخوام! داری؟
+ صندوق عقب دارم
از ماشین پیاده شد و بعد از چند دقیقه با پنبه برگشت و گفت:
+ میخوای چیکار؟
پنبه رو از دستش گرفتم و کمی ازش برداشتم
_ تکون نخور
دستمو به سمت پیشونیش بردم و مشغول پاک کردن خون از روی صورتش شدم
بی صدا داشت نگام میکرد و حتی پلکم نمیزد
اسپره ی الکلی از داخل کیفم برداشتم و روی پنبه زدم
_ یکم میسوزه تحمل کن
روی زخمشو با الکل تمیز کردم و پنبه رو از شیشه انداختم بیرون!! پنبه تمیزی برداشتم و گذاشتم روی زخمش و گفتم:
._ یکم فشار بده تا خونش بند بیاد
خواستم دستمو بکشم که انگشتمو گرفت و نزدیک لبش برد
بو سه ای روی انگشتم زد که حالم بد شد
قلبم تند تند میزد و انگار نفسم بند اومده بود
افراز لبخندی زد ، حالت چهرش عوض شد و مهربون گفت:
+ چرا باهام این کارو میکنی؟
_ هوم؟چیکار؟
+ با این کارات داری دیوونم میکنی لعنتی
گُنگ نگاش کردم که خم شد به سمتم و....
۷.۰k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.