علامت بیتا نمیاد بالا محض اطلاع
part ¹
بنیتاااااا میای باهام؟این شیفتم رستورانه بریم باهم کلی خوراکی خوشمزه بخوریم*لبخند
_اره اره بیا بریم من برم اماده بشم*ذوق
باش فقط زود *ک یهو گوشیش زنگ میخوره
ای بابا.......الو*گوشیش رو جواب میده
✓هرزه امشب ساعت ¹²با اون خواهر خنگت بیا ب این ادرسی ک برات میفرستم*سرد و عصبی
اول درست حرف بزن بعدشم واسه چی من سر کارم نمیتونم بیام
✓ساکت شووو*داد
گوشی رو از گوشش دور میکنه*
✓همین ک گفتم میای چون خیلی مهمه
بزار ببینم چی میشه*گوشی رو قطع میکنه
÷خوبه هروقت اومد پولات رو میدم بهت *نیشخند
✓اوکی*اینجا پدرشون باخته
بنیتا زود باش
_اومدم اومدم بریم
اوووو خاهری خوشگل شدی
_عاااا ابجی بس کن بیا بریم
باش باش بریم
_ باهم دیگه میرن سمت محل کار بیتا*
(راستی راستی یادم رفت سناشون رو بگم بنیتا16 بیتا۲۱ جونکوک، ۲۶ جیمین۲۳)
میخنده و کاراش رو شروع میکنه*
فلش بک ب شب *
هوففف خسته شدم *هلاک
_خفم کردیییی
داشتن میرفتن خونه*
_بیتا میای یکم خوراکی بخریم واسه شب؟
عا باش ولی یکم زودتر باید برم ی جایی
_کجا باید بریم؟
بابا گفت حتما باید بریمب این ادرس*ادرس قمار خوته رو توی گوشی نشونش میده
_من میترسم
نترس من پیشتم
_ کلی خراکی و این چیزا میخرن و میره خونه *
✓به بیتا زنگ میزنه*
بله
✓زود باش بیا
باش الان میایم
✓قطع میکنه*
باید بریم اینجا الان
_باش بریم *باهم دیگه میرن سمت قمار خونه
_خ.خواهر. ا. اینحا ک. کجاست*از شدت ترس لکنت میگیره
خواهر اروم باش اینجا قمار خونه بابایی
✓بیاین داخل ببینم*عصبی و سرد
واسه چی مارو کشوندی اینجااین وقت شب
✓بیا داخل خودت میفهمی چرا *ی سیلی بهش میزنه
بد نگاش میکنه و میره داخل همراه بنیتا*
÷وقتی بیتا رو میبینه بهش خیره میشه*
✓بفرما اینم خدمت شما
چ چی میگی؟ یعنی چی چخبره
÷بیب از این ب بعد تو مال منی فهمیدی؟*نیشخند
ذهرمارو بیب چی میگی واشه خودت من حتی ترو نمیشناسم *سرد
÷اوه اوه خانم وحشی شدی.....خودم درستت میکنم نترس دیگه نمیتونی با ددیت اینجوری حرف بزنی
چی میگی واسه خودت تو*یکم بلند ی کوچولو
&اون خواهرته*لبخند
ب تو ربطی داره؟
&اره چون از این ب بعد مال مایید*بنیتا رو کول میکنه
_ولم کنننن خواهرررر *دستو پا میزنه
&هیشش اروم باش
بنیتااا
÷هیشش بیب ول کن بیا باهم بریم *براید بغلش میکنه
چی میگی ولم کننن *سعی در فرار کردن
÷ن ن نشد دیگه ببین تنبیهت بدتر میشه ها
ول کن منووو
بابا ببین دارن دخترات رو میبرن نمیخوای کاری کنی هاا؟
✓از دست شما خلاص میشم
÷بریم دیگه
&_ ÷میرسن عمارت*
عمارت خیلی بزرگی بود پر از بادیگارد پر از گلای زر سرخ و سیا باغچهی خیلی بزرگی داشت عمارت انگار قصر بود خیلی بزگه واو *
÷چیه خوشت اومد؟
خیلی بزرگه
÷ن زیادم بزرگ نیست
بعدی؟
...........
بنیتاااااا میای باهام؟این شیفتم رستورانه بریم باهم کلی خوراکی خوشمزه بخوریم*لبخند
_اره اره بیا بریم من برم اماده بشم*ذوق
باش فقط زود *ک یهو گوشیش زنگ میخوره
ای بابا.......الو*گوشیش رو جواب میده
✓هرزه امشب ساعت ¹²با اون خواهر خنگت بیا ب این ادرسی ک برات میفرستم*سرد و عصبی
اول درست حرف بزن بعدشم واسه چی من سر کارم نمیتونم بیام
✓ساکت شووو*داد
گوشی رو از گوشش دور میکنه*
✓همین ک گفتم میای چون خیلی مهمه
بزار ببینم چی میشه*گوشی رو قطع میکنه
÷خوبه هروقت اومد پولات رو میدم بهت *نیشخند
✓اوکی*اینجا پدرشون باخته
بنیتا زود باش
_اومدم اومدم بریم
اوووو خاهری خوشگل شدی
_عاااا ابجی بس کن بیا بریم
باش باش بریم
_ باهم دیگه میرن سمت محل کار بیتا*
(راستی راستی یادم رفت سناشون رو بگم بنیتا16 بیتا۲۱ جونکوک، ۲۶ جیمین۲۳)
میخنده و کاراش رو شروع میکنه*
فلش بک ب شب *
هوففف خسته شدم *هلاک
_خفم کردیییی
داشتن میرفتن خونه*
_بیتا میای یکم خوراکی بخریم واسه شب؟
عا باش ولی یکم زودتر باید برم ی جایی
_کجا باید بریم؟
بابا گفت حتما باید بریمب این ادرس*ادرس قمار خوته رو توی گوشی نشونش میده
_من میترسم
نترس من پیشتم
_ کلی خراکی و این چیزا میخرن و میره خونه *
✓به بیتا زنگ میزنه*
بله
✓زود باش بیا
باش الان میایم
✓قطع میکنه*
باید بریم اینجا الان
_باش بریم *باهم دیگه میرن سمت قمار خونه
_خ.خواهر. ا. اینحا ک. کجاست*از شدت ترس لکنت میگیره
خواهر اروم باش اینجا قمار خونه بابایی
✓بیاین داخل ببینم*عصبی و سرد
واسه چی مارو کشوندی اینجااین وقت شب
✓بیا داخل خودت میفهمی چرا *ی سیلی بهش میزنه
بد نگاش میکنه و میره داخل همراه بنیتا*
÷وقتی بیتا رو میبینه بهش خیره میشه*
✓بفرما اینم خدمت شما
چ چی میگی؟ یعنی چی چخبره
÷بیب از این ب بعد تو مال منی فهمیدی؟*نیشخند
ذهرمارو بیب چی میگی واشه خودت من حتی ترو نمیشناسم *سرد
÷اوه اوه خانم وحشی شدی.....خودم درستت میکنم نترس دیگه نمیتونی با ددیت اینجوری حرف بزنی
چی میگی واسه خودت تو*یکم بلند ی کوچولو
&اون خواهرته*لبخند
ب تو ربطی داره؟
&اره چون از این ب بعد مال مایید*بنیتا رو کول میکنه
_ولم کنننن خواهرررر *دستو پا میزنه
&هیشش اروم باش
بنیتااا
÷هیشش بیب ول کن بیا باهم بریم *براید بغلش میکنه
چی میگی ولم کننن *سعی در فرار کردن
÷ن ن نشد دیگه ببین تنبیهت بدتر میشه ها
ول کن منووو
بابا ببین دارن دخترات رو میبرن نمیخوای کاری کنی هاا؟
✓از دست شما خلاص میشم
÷بریم دیگه
&_ ÷میرسن عمارت*
عمارت خیلی بزرگی بود پر از بادیگارد پر از گلای زر سرخ و سیا باغچهی خیلی بزرگی داشت عمارت انگار قصر بود خیلی بزگه واو *
÷چیه خوشت اومد؟
خیلی بزرگه
÷ن زیادم بزرگ نیست
بعدی؟
...........
۹.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.