از زبون ته
از زبون ته
چی من نههه
ای وای
ته:ازت بدم نمیاد
از.ت واقع؟
ته:اوهوم
رسیدن خونه
تا درو باز کردیم مامانم اومد و گفت
وای ا.ت دلم برات تنگ شده بود بیا بشین عزیزم
ته:مامان تازه اومده بیا بریم لباساتو عوض کن
امامان ته:پس حسابی دوست شدیم
ته:نه مامان دوست بودیم ولی الان کمتر کامل میکنیم
داشتی م از پله ها میرفتیم بالا که به اوت گفتم
ته:ببخشید گفتم دوست بودیم نه اشکال نداره
رفتیم بالا
خدمتکار هنوز اتاق ا.ت و درست نکرده بودن و ا.ت حالش خوب نبود
پس رفتیم تو اتاق من
به خدمتکارا گفتم از لباس های خواهر بزرگم که ازدواج کردو رفت کانادا بیاره به ا.ت بده
اونا هم رفتن گشتن
ا.ت رفت توی حموم
که اونا از چیزای خواهرم همچی پیدا کردن به جز لباس و شلوار
در اتاقمو زدم
ته:ا.ت میتونم بیام تو اتاق
ا.ت:اره بیا هنوز بیرون نیومد
رفتم تو اتاقو یه شلوارک و یه هودی بر داشتم گذاشتم پشت در
کم کم ا.ت اومد بیرون
لباس پوشید
چی من نههه
ای وای
ته:ازت بدم نمیاد
از.ت واقع؟
ته:اوهوم
رسیدن خونه
تا درو باز کردیم مامانم اومد و گفت
وای ا.ت دلم برات تنگ شده بود بیا بشین عزیزم
ته:مامان تازه اومده بیا بریم لباساتو عوض کن
امامان ته:پس حسابی دوست شدیم
ته:نه مامان دوست بودیم ولی الان کمتر کامل میکنیم
داشتی م از پله ها میرفتیم بالا که به اوت گفتم
ته:ببخشید گفتم دوست بودیم نه اشکال نداره
رفتیم بالا
خدمتکار هنوز اتاق ا.ت و درست نکرده بودن و ا.ت حالش خوب نبود
پس رفتیم تو اتاق من
به خدمتکارا گفتم از لباس های خواهر بزرگم که ازدواج کردو رفت کانادا بیاره به ا.ت بده
اونا هم رفتن گشتن
ا.ت رفت توی حموم
که اونا از چیزای خواهرم همچی پیدا کردن به جز لباس و شلوار
در اتاقمو زدم
ته:ا.ت میتونم بیام تو اتاق
ا.ت:اره بیا هنوز بیرون نیومد
رفتم تو اتاقو یه شلوارک و یه هودی بر داشتم گذاشتم پشت در
کم کم ا.ت اومد بیرون
لباس پوشید
۲.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.