سناریو بی تی اس
سناریو درخواستی بی تی اس
وقتی جفتتون ایدلید و با هم کات کردید توی مهمونی همو میبینید و سگشون میاد پیش ما و میبینن خیلی زیباتر شدی
مکنه لاین:
جیمین:ددوسون؟ددوسون کجایی؟
ات:آقای پارک ددوسون اینجاست(و ددوسون رو به جیمین میده)
جیمین:ممنونم خانم......(مکث کرد)ات؟
ات:بله
جیمین:باورم نمیشه خودت باشی
ات:یعنی انقدر تغییر کردم؟
جیمین:اوهوم ولی خیلی خوشگل شدی
ات:ممنونم
جیمین:مزاحمت نمیشم ات فعلا خداحافظ
ات:منم وقتت رو نمیگیرم فعلا خداحافظ
جیمین تو راه با ددوسون:واقعنی خودش بود؟اون ات من بود؟؟
تهیونگ:یونتان کجایی؟؟همه جا رو گشتم چرا نیستی؟
تهیونگ رو به اعضا:بچه ها یونتان رو ندیدید؟
جیهوپ:اونجاست کنار دوست دختر سابقت
تهیونگ:اون جا چرا؟! الان برمیگردم....
ات:اوه یونتان چقدر بزرگ شدی و یونتان و ناز میکنه...ولی تهیونگ کجاست؟
تهیونگ:من اینجام
ات:اوو سلام خب اینم یونتان خودش اومده بود پیشم
تهیونگ:خب این سری های آخر خیلی دلش برای تو تنگ شده بود
ات:منم دلم براش تنگ شده بود
تهیونگ:ات
ات:بله؟!
تهیونگ:امروز خیلی زیبا تر و درخشان تر شدی
ات:ممنونم از تعریفت...تهیونگ فکر کنم دوستات دارن صدات میزنن باید بری
تهیونگ:اوه آره ببخشید مواظب خودت باش من دیگه باید برم
ات:تو هم مواظب خودت باش بای
تهیونگ تو ماشین با یونتان:تانی مامانی رو دیدی دیگه؟هنوزم مثل قبله اما این بار زیبا و درخشان تر
جونگکوک:بم آخ بالاخره پیدات کردم .....چرا داری ات رو اذیت میکنی؟
ات:نه اذیت نکرد که داشتیم با هم بازی میکردیم
مونگکوک:شرمندهام اگه کاری کرد که اذیت بشی
ات:نه بابا دلم براش تنگ شده بود
جونگکوک:امشب یه جوری شدی
ات:بد شدم؟
جونگکوک:نه بد نشدی خیلی زیبا و خاص شدی
ات:ممنونم
یه چند دقیقه بینتون سکوته که تهش از هم خداحافظی میکنید میرین
جونگکوک رو به بم میگه:نظرت چیه دوباره مامانی رو برگردونیم پیش خودمون؟
امیدوارم خوشتون اومده باشه💫
وقتی جفتتون ایدلید و با هم کات کردید توی مهمونی همو میبینید و سگشون میاد پیش ما و میبینن خیلی زیباتر شدی
مکنه لاین:
جیمین:ددوسون؟ددوسون کجایی؟
ات:آقای پارک ددوسون اینجاست(و ددوسون رو به جیمین میده)
جیمین:ممنونم خانم......(مکث کرد)ات؟
ات:بله
جیمین:باورم نمیشه خودت باشی
ات:یعنی انقدر تغییر کردم؟
جیمین:اوهوم ولی خیلی خوشگل شدی
ات:ممنونم
جیمین:مزاحمت نمیشم ات فعلا خداحافظ
ات:منم وقتت رو نمیگیرم فعلا خداحافظ
جیمین تو راه با ددوسون:واقعنی خودش بود؟اون ات من بود؟؟
تهیونگ:یونتان کجایی؟؟همه جا رو گشتم چرا نیستی؟
تهیونگ رو به اعضا:بچه ها یونتان رو ندیدید؟
جیهوپ:اونجاست کنار دوست دختر سابقت
تهیونگ:اون جا چرا؟! الان برمیگردم....
ات:اوه یونتان چقدر بزرگ شدی و یونتان و ناز میکنه...ولی تهیونگ کجاست؟
تهیونگ:من اینجام
ات:اوو سلام خب اینم یونتان خودش اومده بود پیشم
تهیونگ:خب این سری های آخر خیلی دلش برای تو تنگ شده بود
ات:منم دلم براش تنگ شده بود
تهیونگ:ات
ات:بله؟!
تهیونگ:امروز خیلی زیبا تر و درخشان تر شدی
ات:ممنونم از تعریفت...تهیونگ فکر کنم دوستات دارن صدات میزنن باید بری
تهیونگ:اوه آره ببخشید مواظب خودت باش من دیگه باید برم
ات:تو هم مواظب خودت باش بای
تهیونگ تو ماشین با یونتان:تانی مامانی رو دیدی دیگه؟هنوزم مثل قبله اما این بار زیبا و درخشان تر
جونگکوک:بم آخ بالاخره پیدات کردم .....چرا داری ات رو اذیت میکنی؟
ات:نه اذیت نکرد که داشتیم با هم بازی میکردیم
مونگکوک:شرمندهام اگه کاری کرد که اذیت بشی
ات:نه بابا دلم براش تنگ شده بود
جونگکوک:امشب یه جوری شدی
ات:بد شدم؟
جونگکوک:نه بد نشدی خیلی زیبا و خاص شدی
ات:ممنونم
یه چند دقیقه بینتون سکوته که تهش از هم خداحافظی میکنید میرین
جونگکوک رو به بم میگه:نظرت چیه دوباره مامانی رو برگردونیم پیش خودمون؟
امیدوارم خوشتون اومده باشه💫
۱۸.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.