IN MY MIND❤️🔥
IN MY MIND❤️🔥
PART||51
مادر تهیونگ:پسرم فیلم که بازی نمی کنی بگم نه....منم نقش مادر بده رو بازی نمی کنم...
تهیونگ:ها؟(گیج)
مادر تهیونگ:قبوله...ولی اگه به بینم یک بار حتی یک بار آلیس رو اذیت کردی خودم...
تهیونگ:باشه...اذیتش نمی کنم...من رفتم فعلا...(رفت)
مادرتهیونگ:بلاخره تنها شدم...می دونستم روز ازدواجت می رسه بچه جون...(لبخند)
تهیونگ سریع از ماشین پیاده شد...حلقه ای که داخل ماشین از قبل گذاشته بود رو برداشت و به سمت خونه رفت...در زد...که با شوگا رو به رو شد...
شوگا:چرا انقدر محکم در می زنی خوب...
تهیونگ:همین طوری...آلیس(داد)
شوگا:آخه کدوم اسکلی این جوری حلقه میده(بستن در)
تهیونگ:من...اولین نفر منم...
آلیس:بله...مامانت چی گفت؟
تهیونگ سریع زانو زد....
تهیونگ:با من از دواج می کنی؟
آلیس:بله...(لبخند)
اون روز گذشت...به روز عروسی رسید...تهیونگ با کمک شوگا تونست هفت نفرو پیدا کنه...البته به غیر از جیهوپ...همه جمع شدن تا تهیونگ رو بد رقه کنن...
تهیونگ:خیلی استرس دارم...(عرق کردن)
شوگا:توکه جواب بله رو گرفتی...باز استرس دیگه چیه؟
جونگکوک:شوگا حداقل الان رو دیگه کوتاه بیا...
شوگا:الان رو دیگه کوتاه بیا(اداشو در میاره)
جیمین:فقط تهیونگ باز شب اول بچه دار نشین(نیشخند)
جین:من چقدر خوشتیپم(روبه ی آینه اتاق)
شوگا:اگه جیهوپ بود...نبودش احساس بدی بهم میده...ما بمب انرژی رو از دست دادیم...
نامجو:اونم الان هوا مونو داره...خوب بریم یکی تون رو داماد کنیم(خنده)
تهیونگ از اتاق خارج شد و با پنج پسر دیگه به سمت سالن رفتن...پدر آلیس دست آلیس رو به تهیونگ داد...تهیونگ هم قسم خورد که در خوشی و ناخوشی کنار آلیس می ماند...آلیس هم قسم خورد...بعد هم رو بوسیدن...
نامجو:(بغض)
جین:همه ی نگاه ها روی منه من چقدر خوشتیپم(نیشخند)
جیمین:من فقط الان ذهنم تو خونه شونه..(لبخند شیطانی)
شوگا:یعنی چی؟
جیمین:هیچی ولش کن...
سه سال گذشت و آلیس تهیونگ صاحب یک پسر و دختر شدن الکس و لیسا(لیسای بلک پینک نه ها)
الکس:دایی چجوری طرف رو ضایع کنیم؟(کیوت)
شوگا:بهش خیره میشی و حرفت رو می گی...بعد تاثیر میزاره...
لیسا:میشه فحش هم یادمون بدی؟(کیوت)
شوگا:الان برای سن تون مناسب نیست در آینده(لبخند) راستی اگه آلیس پرسید کی بهتون این حرف هارو یاد داده چیمی گین؟
لیسا:بابا یاد داده...
شوگا:اگه قبول نکرد...
الکس:همه چیو می ندازیم گردن جیمین...
شوگا:آفرین...حالا بدویید برین...
نامجو:می دونی چند باره آلیس داره به جیمین تذکر میده؟
شوگا:تو کاریت نباشه...اینا آموزش هایه اولیه هستن...
(پایان) (کلا تموم شد)
لایک و کامنت یادتون نره❤
راستی اگه ایده برای فیک بعد دارین حتمی داخل کامنت ها بگین...
PART||51
مادر تهیونگ:پسرم فیلم که بازی نمی کنی بگم نه....منم نقش مادر بده رو بازی نمی کنم...
تهیونگ:ها؟(گیج)
مادر تهیونگ:قبوله...ولی اگه به بینم یک بار حتی یک بار آلیس رو اذیت کردی خودم...
تهیونگ:باشه...اذیتش نمی کنم...من رفتم فعلا...(رفت)
مادرتهیونگ:بلاخره تنها شدم...می دونستم روز ازدواجت می رسه بچه جون...(لبخند)
تهیونگ سریع از ماشین پیاده شد...حلقه ای که داخل ماشین از قبل گذاشته بود رو برداشت و به سمت خونه رفت...در زد...که با شوگا رو به رو شد...
شوگا:چرا انقدر محکم در می زنی خوب...
تهیونگ:همین طوری...آلیس(داد)
شوگا:آخه کدوم اسکلی این جوری حلقه میده(بستن در)
تهیونگ:من...اولین نفر منم...
آلیس:بله...مامانت چی گفت؟
تهیونگ سریع زانو زد....
تهیونگ:با من از دواج می کنی؟
آلیس:بله...(لبخند)
اون روز گذشت...به روز عروسی رسید...تهیونگ با کمک شوگا تونست هفت نفرو پیدا کنه...البته به غیر از جیهوپ...همه جمع شدن تا تهیونگ رو بد رقه کنن...
تهیونگ:خیلی استرس دارم...(عرق کردن)
شوگا:توکه جواب بله رو گرفتی...باز استرس دیگه چیه؟
جونگکوک:شوگا حداقل الان رو دیگه کوتاه بیا...
شوگا:الان رو دیگه کوتاه بیا(اداشو در میاره)
جیمین:فقط تهیونگ باز شب اول بچه دار نشین(نیشخند)
جین:من چقدر خوشتیپم(روبه ی آینه اتاق)
شوگا:اگه جیهوپ بود...نبودش احساس بدی بهم میده...ما بمب انرژی رو از دست دادیم...
نامجو:اونم الان هوا مونو داره...خوب بریم یکی تون رو داماد کنیم(خنده)
تهیونگ از اتاق خارج شد و با پنج پسر دیگه به سمت سالن رفتن...پدر آلیس دست آلیس رو به تهیونگ داد...تهیونگ هم قسم خورد که در خوشی و ناخوشی کنار آلیس می ماند...آلیس هم قسم خورد...بعد هم رو بوسیدن...
نامجو:(بغض)
جین:همه ی نگاه ها روی منه من چقدر خوشتیپم(نیشخند)
جیمین:من فقط الان ذهنم تو خونه شونه..(لبخند شیطانی)
شوگا:یعنی چی؟
جیمین:هیچی ولش کن...
سه سال گذشت و آلیس تهیونگ صاحب یک پسر و دختر شدن الکس و لیسا(لیسای بلک پینک نه ها)
الکس:دایی چجوری طرف رو ضایع کنیم؟(کیوت)
شوگا:بهش خیره میشی و حرفت رو می گی...بعد تاثیر میزاره...
لیسا:میشه فحش هم یادمون بدی؟(کیوت)
شوگا:الان برای سن تون مناسب نیست در آینده(لبخند) راستی اگه آلیس پرسید کی بهتون این حرف هارو یاد داده چیمی گین؟
لیسا:بابا یاد داده...
شوگا:اگه قبول نکرد...
الکس:همه چیو می ندازیم گردن جیمین...
شوگا:آفرین...حالا بدویید برین...
نامجو:می دونی چند باره آلیس داره به جیمین تذکر میده؟
شوگا:تو کاریت نباشه...اینا آموزش هایه اولیه هستن...
(پایان) (کلا تموم شد)
لایک و کامنت یادتون نره❤
راستی اگه ایده برای فیک بعد دارین حتمی داخل کامنت ها بگین...
۳.۷k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.