دلتنگتم پارت⁵↓
ویو ا/ت
+یا کیم تهیونگ همین الان باید این قرصارو بخوری!
-نمیخورم.خودت بخور
+یاا
قرص رو گذاشتم رو زبونم و رفتم لبامو گذاشتم روی لباش و خودمو تو بغل ته جا کردم و برای باز کردن دهنش تلاش میکردم که قرص رو هل بدم تو دهنش ولی تهیونگ که فهمید همکاری نمیکرد و مجبور بودم لبش رو گاز بگیرم که دهنش باز شد رو قرص رو هل دادم تو(مود من🤢)
بعدش ازش جدا شدم و تهیونگ تب برداشت و خورد وای نذاشت من از روی پاهاش برم پایین و همینطور تو بغلش نگه داشت
-کی انقد شیطون شدی؟
+اومم از همون اول
-خب اینو بدون که من دیگه قرص نمیخورم
+پس خودم بهت میدم
-من که بدم نمیاد
+عی منحرف
تهیونگ کمرم رو گرفت و نذاشت برم
+نکن بچه ها الان میان
-صب مگه کجا رفتن
+رفتن یکم خرت و پرت بخرن
-ها اوک
ک تهیونگ میخواست بره جلوتر که در با صدای وحشتناکی باز شد!
/*بچه هات!
/او بد موقع مزاحم شدیم انگار
با صورت سرخ رفتم پیششون
+ چیشدع
-بدبخت شدیم
چند مین بعد توی پذیرایی
/خب ببین هوسوک سال قبل با یه دختر قرار میذاشت
+-جان من؟!؟!
/اره و مادرش اومده دیده و الانم مامانش قرارع فردا بیاد اینجا و
*بدبخت شدیم
+نه نگران نباش ببین
*بابا آخه مامانم گفته میام با مامانش و باباش آشنا شم
/مشکل اصلی اینه
+خب برو به همون دختره بگو بیا پیشت چند روزی
/بره بگه ببخشید باهات کات کردم بیا دوباره باهم باشیم؟!
-خب پس بیاین یه کاری کنیم.بیاین یکی از ما بشه دوست دختر هوسوک و دو نفر بعدی نقش پدر و مادر رو اجرا میکنن
+/*خب کی به کی باشی
-یونگی میتونی جای مادر هوسوک باشی؟!
/نه
-پس باید دوست دخترش باشی
*/نه!
-+چرا
*مامان من از این منحرف تره!
+پس من میشم دوست دخترت و اینا هم میشن مامان بابات
*ببخشید دیگه
+یا تو دوستمونی هرکاری باشم واست انجام ویدیو
/من نقش پدر رو بازی میکنم
-وایسا یعنی من مامانم؟
*+ارع
لایک ⁷
داستان از اینجا به بعد خیلی سمه
+یا کیم تهیونگ همین الان باید این قرصارو بخوری!
-نمیخورم.خودت بخور
+یاا
قرص رو گذاشتم رو زبونم و رفتم لبامو گذاشتم روی لباش و خودمو تو بغل ته جا کردم و برای باز کردن دهنش تلاش میکردم که قرص رو هل بدم تو دهنش ولی تهیونگ که فهمید همکاری نمیکرد و مجبور بودم لبش رو گاز بگیرم که دهنش باز شد رو قرص رو هل دادم تو(مود من🤢)
بعدش ازش جدا شدم و تهیونگ تب برداشت و خورد وای نذاشت من از روی پاهاش برم پایین و همینطور تو بغلش نگه داشت
-کی انقد شیطون شدی؟
+اومم از همون اول
-خب اینو بدون که من دیگه قرص نمیخورم
+پس خودم بهت میدم
-من که بدم نمیاد
+عی منحرف
تهیونگ کمرم رو گرفت و نذاشت برم
+نکن بچه ها الان میان
-صب مگه کجا رفتن
+رفتن یکم خرت و پرت بخرن
-ها اوک
ک تهیونگ میخواست بره جلوتر که در با صدای وحشتناکی باز شد!
/*بچه هات!
/او بد موقع مزاحم شدیم انگار
با صورت سرخ رفتم پیششون
+ چیشدع
-بدبخت شدیم
چند مین بعد توی پذیرایی
/خب ببین هوسوک سال قبل با یه دختر قرار میذاشت
+-جان من؟!؟!
/اره و مادرش اومده دیده و الانم مامانش قرارع فردا بیاد اینجا و
*بدبخت شدیم
+نه نگران نباش ببین
*بابا آخه مامانم گفته میام با مامانش و باباش آشنا شم
/مشکل اصلی اینه
+خب برو به همون دختره بگو بیا پیشت چند روزی
/بره بگه ببخشید باهات کات کردم بیا دوباره باهم باشیم؟!
-خب پس بیاین یه کاری کنیم.بیاین یکی از ما بشه دوست دختر هوسوک و دو نفر بعدی نقش پدر و مادر رو اجرا میکنن
+/*خب کی به کی باشی
-یونگی میتونی جای مادر هوسوک باشی؟!
/نه
-پس باید دوست دخترش باشی
*/نه!
-+چرا
*مامان من از این منحرف تره!
+پس من میشم دوست دخترت و اینا هم میشن مامان بابات
*ببخشید دیگه
+یا تو دوستمونی هرکاری باشم واست انجام ویدیو
/من نقش پدر رو بازی میکنم
-وایسا یعنی من مامانم؟
*+ارع
لایک ⁷
داستان از اینجا به بعد خیلی سمه
۸.۵k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.