Part 17
Part 17
ویو ات
الکسا:ات بین تو و جیمین غضیه ای هست؟*آروم*
ات:اممم بچه ها ما دخترا میریم تو اتاق من
جیمین:تو اتا....
ات:جیمین خفه شو
جیمین:آ..ها
ات:خوب بریم
دخترا:بریم
رفتیم بالا تو اتاق منو جیمین و تو تی وی روم نشستیم
الکسا:ووووواوووو ات این اتاق توعه؟
ات:بیاین بشینین
نشستیم و من غضیه خودم و جیمین و تعریف کردم
دخترا:واییییییییییی
سوزی:پس اینجا اتاق کیه؟
ات:اینجا اتاق منو جیمینه
دخترا:چییییییی؟
ات:همین که شنیدین؟راستی شما چرا با پسرا بودین؟*مشکوک*
دخترا سکوت کردن
ات:ووعه؟*یعنی چرا و با داد*
الکسا:م.من با یو.یونگی ام
آرنیکا:م.ن ب.ا کو.ک ام
سوزی:م.ن ب.ا ته.یون.گ ام
ات:چییییییییییی؟*داد*
دخترا:همین که شنیدی
ات:چند وقته؟
الکسا:همه ۳ ماه
ات:واو الان میرم به جیمین میگم
دخترا:واستاااااااااا
سریع رفتم پایین دیدم جیمین هم چشماش حالت تعجب داره
ات:به تو هم درباره خودشون گفتن
جیمین:آره*تعجب*به تو هم گفتن
ات:آره
خیلییییییی بیشعورییییینننن ۳ ماهههههههه باهمممنننن ولیییی به مااا نگفتیننننننن خیلیییی عوضییییییییی ایننننننن*داد*
همه خندیدن به غیر از منو جیمین
یونگی:واییی ات خیلی آیییی کیوتی هههه
همه:راستت میگههه
ات:ساکت شین تا یه گلوله تو سرتون خالی نکردم*داد*
یهو همه ساکت شدن اینجا همه از من میترسیدن حتی پسرا
ات:آفرین
رفتم تو اتاق و ویپ رو آوردم نمیخواستم زیاد بکشم ولی آرامش میده شاید هفته ای یه بار بکشم گرفتم و رفتم کنار جیمین نشستم و کشیدم
همه داشتن با تعجب نگاهم میکردن
ات و جیمین:هاا؟
برگشتم سمتش تعجب کردم انگار جیمینم ناراحت شده بود
یونگی:ات ویپ میکشی
قضیه رو واسشون توضیح دادم
همه:اوووو
آرنیکا:چرا هیچ وقت به ما نگفته بودی همیچین پدری داری
قضیه پدرم که میخواست منو به ته مو بده توضیح دادم
ات:برای همین گفتیم بیایم فرانسه
یهو به گوشیم پیام اومد رفتم دیدم ترسیدم خیلی خیلی ترسیدم اون بابام بود
پیام
ب.ت:ات یا برمیگردی خونه یا پیدات میکنم و آنقدر کتک میزنمت که بمیری میدونم خارج از کشوری ولی گوشیت جوریه که هیچ هکری تاحالا نتونست گوشی تورو هک کنه ولی بدون همون موقع که پیدات کردم تورو به ته مو عقد میکنم و الان هم نمیدونم تو کجایی
ات:بابامن عاشق یه نفر دیگه ام چرا ولم نمیکنی
ب.ت:حتما عشقت جیمینه
ات:نه عشقم جیمین نیست نگران نباش ولی اینو بدون هیچ وقت قرار نیست با ته مو ازدواج کنم به امید دیدار پدر فیک
ب.ت:دختره هرزه
پایان مکالمه
ویو ات
اول لایک بعد پارت بعد
ویو ات
الکسا:ات بین تو و جیمین غضیه ای هست؟*آروم*
ات:اممم بچه ها ما دخترا میریم تو اتاق من
جیمین:تو اتا....
ات:جیمین خفه شو
جیمین:آ..ها
ات:خوب بریم
دخترا:بریم
رفتیم بالا تو اتاق منو جیمین و تو تی وی روم نشستیم
الکسا:ووووواوووو ات این اتاق توعه؟
ات:بیاین بشینین
نشستیم و من غضیه خودم و جیمین و تعریف کردم
دخترا:واییییییییییی
سوزی:پس اینجا اتاق کیه؟
ات:اینجا اتاق منو جیمینه
دخترا:چییییییی؟
ات:همین که شنیدین؟راستی شما چرا با پسرا بودین؟*مشکوک*
دخترا سکوت کردن
ات:ووعه؟*یعنی چرا و با داد*
الکسا:م.من با یو.یونگی ام
آرنیکا:م.ن ب.ا کو.ک ام
سوزی:م.ن ب.ا ته.یون.گ ام
ات:چییییییییییی؟*داد*
دخترا:همین که شنیدی
ات:چند وقته؟
الکسا:همه ۳ ماه
ات:واو الان میرم به جیمین میگم
دخترا:واستاااااااااا
سریع رفتم پایین دیدم جیمین هم چشماش حالت تعجب داره
ات:به تو هم درباره خودشون گفتن
جیمین:آره*تعجب*به تو هم گفتن
ات:آره
خیلییییییی بیشعورییییینننن ۳ ماهههههههه باهمممنننن ولیییی به مااا نگفتیننننننن خیلیییی عوضییییییییی ایننننننن*داد*
همه خندیدن به غیر از منو جیمین
یونگی:واییی ات خیلی آیییی کیوتی هههه
همه:راستت میگههه
ات:ساکت شین تا یه گلوله تو سرتون خالی نکردم*داد*
یهو همه ساکت شدن اینجا همه از من میترسیدن حتی پسرا
ات:آفرین
رفتم تو اتاق و ویپ رو آوردم نمیخواستم زیاد بکشم ولی آرامش میده شاید هفته ای یه بار بکشم گرفتم و رفتم کنار جیمین نشستم و کشیدم
همه داشتن با تعجب نگاهم میکردن
ات و جیمین:هاا؟
برگشتم سمتش تعجب کردم انگار جیمینم ناراحت شده بود
یونگی:ات ویپ میکشی
قضیه رو واسشون توضیح دادم
همه:اوووو
آرنیکا:چرا هیچ وقت به ما نگفته بودی همیچین پدری داری
قضیه پدرم که میخواست منو به ته مو بده توضیح دادم
ات:برای همین گفتیم بیایم فرانسه
یهو به گوشیم پیام اومد رفتم دیدم ترسیدم خیلی خیلی ترسیدم اون بابام بود
پیام
ب.ت:ات یا برمیگردی خونه یا پیدات میکنم و آنقدر کتک میزنمت که بمیری میدونم خارج از کشوری ولی گوشیت جوریه که هیچ هکری تاحالا نتونست گوشی تورو هک کنه ولی بدون همون موقع که پیدات کردم تورو به ته مو عقد میکنم و الان هم نمیدونم تو کجایی
ات:بابامن عاشق یه نفر دیگه ام چرا ولم نمیکنی
ب.ت:حتما عشقت جیمینه
ات:نه عشقم جیمین نیست نگران نباش ولی اینو بدون هیچ وقت قرار نیست با ته مو ازدواج کنم به امید دیدار پدر فیک
ب.ت:دختره هرزه
پایان مکالمه
ویو ات
اول لایک بعد پارت بعد
۵.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.