᭙ꫀ ꪶꪮꪜꫀ ꪗꪮꪊ
᭙ꫀ ꪶꪮꪜꫀ ꪗꪮꪊ
℘5
ویو لیا
حواسم به اطرافم نبود و فقط داشتم اهنگ می خوندم وقتی اهنگ تموم شد یکی دست زد برگشتم دیدم این هم آشناست
لیا: تو دیگه کی
جین: سوکجین یا وردوایدهندسام
لیا: چقدر خودشیفته ای
یادآوری
( ویو ات
جین: ولی ات دقت کردی من چقدر جذابم
ات:😂 نه تو خودشیفته ی منی
جین ات و بغل میکنه و بدیه ای روی سرش میزاره
جین: ولی تو واقعا جذابی
ات: میدونم و میبوستش)
لیا: تو هم معلمی نه
جین: آره
لیا: معلم چی
جین : معلم علوم
لیا: پرفکت
زنگ خورد
باز هم بچها آمدن و همهمه به پا شد بچها امروز یه کار گروهی باحال داریم
ارا: ولی استاد لیا تنهاست
جین: لیا هم گروه من میشه
ارا: چشم
جین : خوب بچها کسایی که میگم بیان کمک وسایل و بیاریم
فلیکس ،لیا،ارا،نادیا،ریوجین
اوفففف چرا من همراهشون رفتم و چسب و دادن به من یه جعبه پر چسب بود رفتی داخل کلاس و همه رفتن نشستن ولی جین نزاشت من بشینم
جین: ات چسبارو بریز تو این ظرفا لیا : چشم
وقتی داشتم چسب هارو خالی میکردم دستم و بریدم
جین دستمو گرفت و همراه خودش کشوند تو اتاق پرستاری
رفتیم اونجا و بله من از شانس خوبم رگ دستم و بریده بودم 🤥
یاد آوری
( وقتی داشتم میوه نصف میکردم دستم و بریدم
جین: ات چیکار کردی
ات: هیچی چیز خاصی نیست( با بغض)
جین: چی لباس سفیدت و قرمز کردی بعد میگی هیچی نشد
ات جین و بغل میکنه و میزنه زیر گریه
ات: جین درد میکنه
جین ات بغل میکنه و میبره رو مبل روی پاک خودش مینشونه و بغلش میکنه
جین: اشکال نداره بیب خوب میشی)
لیا: اوففف خیلی میسوزه
جین: اشکال نداره زود خوب میشی
بعد گذشت چند دقیقه جین دستمو پانسمان کرد و رفتیم سر کلاس تا کارو انجام بدیم ظرفای چسب و بین بچها پخش کردم که زنگ خورو
جین: بچها ظرف چسب ها دستتون بمونه باشه برای جلسه بعد
بچها: چشم استاد
جین: خدافظ بچها
بچها : خدافظ استاد
سر کلاس نشستم و شروع کردم خوراکی خوردن مث چی گرسنم بود
.........
امیدوارم خوشتون بیاد 🫂🦋
℘5
ویو لیا
حواسم به اطرافم نبود و فقط داشتم اهنگ می خوندم وقتی اهنگ تموم شد یکی دست زد برگشتم دیدم این هم آشناست
لیا: تو دیگه کی
جین: سوکجین یا وردوایدهندسام
لیا: چقدر خودشیفته ای
یادآوری
( ویو ات
جین: ولی ات دقت کردی من چقدر جذابم
ات:😂 نه تو خودشیفته ی منی
جین ات و بغل میکنه و بدیه ای روی سرش میزاره
جین: ولی تو واقعا جذابی
ات: میدونم و میبوستش)
لیا: تو هم معلمی نه
جین: آره
لیا: معلم چی
جین : معلم علوم
لیا: پرفکت
زنگ خورد
باز هم بچها آمدن و همهمه به پا شد بچها امروز یه کار گروهی باحال داریم
ارا: ولی استاد لیا تنهاست
جین: لیا هم گروه من میشه
ارا: چشم
جین : خوب بچها کسایی که میگم بیان کمک وسایل و بیاریم
فلیکس ،لیا،ارا،نادیا،ریوجین
اوفففف چرا من همراهشون رفتم و چسب و دادن به من یه جعبه پر چسب بود رفتی داخل کلاس و همه رفتن نشستن ولی جین نزاشت من بشینم
جین: ات چسبارو بریز تو این ظرفا لیا : چشم
وقتی داشتم چسب هارو خالی میکردم دستم و بریدم
جین دستمو گرفت و همراه خودش کشوند تو اتاق پرستاری
رفتیم اونجا و بله من از شانس خوبم رگ دستم و بریده بودم 🤥
یاد آوری
( وقتی داشتم میوه نصف میکردم دستم و بریدم
جین: ات چیکار کردی
ات: هیچی چیز خاصی نیست( با بغض)
جین: چی لباس سفیدت و قرمز کردی بعد میگی هیچی نشد
ات جین و بغل میکنه و میزنه زیر گریه
ات: جین درد میکنه
جین ات بغل میکنه و میبره رو مبل روی پاک خودش مینشونه و بغلش میکنه
جین: اشکال نداره بیب خوب میشی)
لیا: اوففف خیلی میسوزه
جین: اشکال نداره زود خوب میشی
بعد گذشت چند دقیقه جین دستمو پانسمان کرد و رفتیم سر کلاس تا کارو انجام بدیم ظرفای چسب و بین بچها پخش کردم که زنگ خورو
جین: بچها ظرف چسب ها دستتون بمونه باشه برای جلسه بعد
بچها: چشم استاد
جین: خدافظ بچها
بچها : خدافظ استاد
سر کلاس نشستم و شروع کردم خوراکی خوردن مث چی گرسنم بود
.........
امیدوارم خوشتون بیاد 🫂🦋
۲.۸k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.