ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت 10
کوک: چرا میزنی (با داد)
ات : تو داری دروغ میگی من زن تو نیستم تو میخواهی بهم ت.ج.ا.و.ز کنی
کوک: باشه اگه این فکر رو میکنی برو پیش پدر و مادرت زندگی کن
ات:باشه
(اهنگی دردناک که خودم سرودم)
چرا
تو بودی قسمتی از وجودم
تو بهترین بودی تو قلبم
همیشگی بودی
یادت میاد
یادت میاد
بهم گفتی فراموشم نمیکنی
یادت میاد
یادت میاد
بهم گفتی فراموشم نمیکنی
تو قلبم تو بود تک
همیشه بودی تو تک
همیشه
همیشه
(صبح قبل از دانشگاه ات)
کوک:الو سلام اقای مدیر
مدیر: سلام جناب اقای جئون
چیکارم داشتین
کوک: یادتونه یه پیشنهاد دادین گفتن بیام دبیر دانشگاه شما بشم
مدیر: بله
کوک: من قبول میکنم
مدیر: جانم
کوک:من قبول میکنم
مدیر :باشه کارتون از امروز شروع میشه
(درون مدرسه)
مدیر :سلام بچه ها امروز یک استاد جدید دارین نماینده کلاس بلند شو
ات: بله مدیر
مدیر : خب دخترم تو استاد جدید رو میشناسی
ات:مگه کی هست
همه:شوهرت
ات: من که شوهر ندارم من کلا18سال دارم
میا : ات هیچی یادت نیست
ات : شما چی میگین ، بگیرین بشینین (باداد)
کوک:سلام مد استاد جدیدتون هستم
هرکسی خودشو معرفی کنه
(ذهن ات)
کلاس ما کلا 10نفر ادم بیشتر نداره نیازی به معرفی نمی خواهد
کوک:خب یکی یکی بگید
1-سلام من لی هانول هستم رئیس کادر کتابخانه
2-سلام من هان جک هستم قلدر دانشگاه
3-سلام من هان جسی هستم معروف دانشگاه
4-سلام من سو جیمین هستم
5-سلام من کیم ات هستم نماینده کل دانشگاه
6-سلام من لی میا هستم دوست ات
7-سلام من لی لیا هستم خواهر میا
8-سلام من پارک رائون هستم رئیس تعاطر
9-سلام من پارک جوآهستم گیتار زن
10-سلام من کیم سوعاهستم گیتار زن
کوک:خب نماینده کلاس بیا اینجا و اینو ببر دفتر
ات:چشم
داشتم میرفتم که یهو به یکی برخورد کردم و خوردم زمین یهو گردنبندم از گردنم افتاد
ات: اینو کی بهم داده
یهو همه خاطراطم با کوک تکرار شد گردنبندمو گردن کردم و دویدم ولیست را بردم دفتر تهویل دادم و سریع دویدم..........
پارت 10
کوک: چرا میزنی (با داد)
ات : تو داری دروغ میگی من زن تو نیستم تو میخواهی بهم ت.ج.ا.و.ز کنی
کوک: باشه اگه این فکر رو میکنی برو پیش پدر و مادرت زندگی کن
ات:باشه
(اهنگی دردناک که خودم سرودم)
چرا
تو بودی قسمتی از وجودم
تو بهترین بودی تو قلبم
همیشگی بودی
یادت میاد
یادت میاد
بهم گفتی فراموشم نمیکنی
یادت میاد
یادت میاد
بهم گفتی فراموشم نمیکنی
تو قلبم تو بود تک
همیشه بودی تو تک
همیشه
همیشه
(صبح قبل از دانشگاه ات)
کوک:الو سلام اقای مدیر
مدیر: سلام جناب اقای جئون
چیکارم داشتین
کوک: یادتونه یه پیشنهاد دادین گفتن بیام دبیر دانشگاه شما بشم
مدیر: بله
کوک: من قبول میکنم
مدیر: جانم
کوک:من قبول میکنم
مدیر :باشه کارتون از امروز شروع میشه
(درون مدرسه)
مدیر :سلام بچه ها امروز یک استاد جدید دارین نماینده کلاس بلند شو
ات: بله مدیر
مدیر : خب دخترم تو استاد جدید رو میشناسی
ات:مگه کی هست
همه:شوهرت
ات: من که شوهر ندارم من کلا18سال دارم
میا : ات هیچی یادت نیست
ات : شما چی میگین ، بگیرین بشینین (باداد)
کوک:سلام مد استاد جدیدتون هستم
هرکسی خودشو معرفی کنه
(ذهن ات)
کلاس ما کلا 10نفر ادم بیشتر نداره نیازی به معرفی نمی خواهد
کوک:خب یکی یکی بگید
1-سلام من لی هانول هستم رئیس کادر کتابخانه
2-سلام من هان جک هستم قلدر دانشگاه
3-سلام من هان جسی هستم معروف دانشگاه
4-سلام من سو جیمین هستم
5-سلام من کیم ات هستم نماینده کل دانشگاه
6-سلام من لی میا هستم دوست ات
7-سلام من لی لیا هستم خواهر میا
8-سلام من پارک رائون هستم رئیس تعاطر
9-سلام من پارک جوآهستم گیتار زن
10-سلام من کیم سوعاهستم گیتار زن
کوک:خب نماینده کلاس بیا اینجا و اینو ببر دفتر
ات:چشم
داشتم میرفتم که یهو به یکی برخورد کردم و خوردم زمین یهو گردنبندم از گردنم افتاد
ات: اینو کی بهم داده
یهو همه خاطراطم با کوک تکرار شد گردنبندمو گردن کردم و دویدم ولیست را بردم دفتر تهویل دادم و سریع دویدم..........
۴.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.