☆مرگ یا عشق☆ part¹⁷
ویو کوک
رفتم تو اتاقم وسایلمو گذاشتم تو اتاق داشتم میرفتم پایین تا باهاشون فیلم ببینم ک یهو صدای جیغ ا.ت رو شنیدم و بدو بدو رفتم سمت آشپزخونه و دیدم ک از دست ا.ت داره خون میاد رفتم پیشش ک دیدم دستشو با شیشه بریده سریع دستشو شستم و براش پانسمان کردم
کوک:میشه بگی حواست کجاس ،،،،اگه زخمت عمیق میشد چی هاا
ا.ت:قدم نمیرسید نخواستم صداتون کنم لیوانا رو کشیدم سمت خودم افتاد شکست وقتی داشتم جمشون میکردم دستمو بریدم
**(ته تو دستشوییه )**
کوک:بدو بیرون خودم حلش میکنم ،،، نگا نگا. پاپکرنارم سوزوندی
ا.ت:حتما وقتی داشتم اینارو جمع میکردم حواسم نبوده و سوخته🤦♀️
ته:بچه ها بیاین دیگ*داد
کوک:بااشه بزار دسته گل خانوومو جمع کنم*داد
ا.ت از آشپزخونه رف بیرون منم ی بسته ذرت گذاشتم تو ماکروفر و شیشه هارو جمع کردم بعدش آبمیوه و پاپ کرن و بردم پیش بچه ها و نشستیم ک فیلم ببینیم
تهیونگ فیلمو گذاشته و نشست ی فیلمش خیلی باحال بود بعد اینکه فیلم تموم شد وسایل رو جمع و جور کردیم
ا.ت:هااااا*خمیازه،،،،،من خیلی خوابم میاد
ته:اره منم
کوک:خیلی خب شما برید بخوابید من منتظر پسرا میمونم
ا.ت:خیلی دیر نکردن
ته:بزا زنگ بزنم ببینم کجان
بعد ته رف تو تراس تا زنگ بزنه
ا.ت:کوک
کوک:بله
ا.ت:چطوری میخوایم ب پسرا بگیم
کوک:نمیدونم 🤦♀️
بعد ته اومد داخل و گفت
ته:دارن میان ،،، مثل اینکه مرکز خرید شلوغ بوده
ا.ت:اخخخ. جوننننننن.
کوک:اوکی
رفتم تو اتاقم وسایلمو گذاشتم تو اتاق داشتم میرفتم پایین تا باهاشون فیلم ببینم ک یهو صدای جیغ ا.ت رو شنیدم و بدو بدو رفتم سمت آشپزخونه و دیدم ک از دست ا.ت داره خون میاد رفتم پیشش ک دیدم دستشو با شیشه بریده سریع دستشو شستم و براش پانسمان کردم
کوک:میشه بگی حواست کجاس ،،،،اگه زخمت عمیق میشد چی هاا
ا.ت:قدم نمیرسید نخواستم صداتون کنم لیوانا رو کشیدم سمت خودم افتاد شکست وقتی داشتم جمشون میکردم دستمو بریدم
**(ته تو دستشوییه )**
کوک:بدو بیرون خودم حلش میکنم ،،، نگا نگا. پاپکرنارم سوزوندی
ا.ت:حتما وقتی داشتم اینارو جمع میکردم حواسم نبوده و سوخته🤦♀️
ته:بچه ها بیاین دیگ*داد
کوک:بااشه بزار دسته گل خانوومو جمع کنم*داد
ا.ت از آشپزخونه رف بیرون منم ی بسته ذرت گذاشتم تو ماکروفر و شیشه هارو جمع کردم بعدش آبمیوه و پاپ کرن و بردم پیش بچه ها و نشستیم ک فیلم ببینیم
تهیونگ فیلمو گذاشته و نشست ی فیلمش خیلی باحال بود بعد اینکه فیلم تموم شد وسایل رو جمع و جور کردیم
ا.ت:هااااا*خمیازه،،،،،من خیلی خوابم میاد
ته:اره منم
کوک:خیلی خب شما برید بخوابید من منتظر پسرا میمونم
ا.ت:خیلی دیر نکردن
ته:بزا زنگ بزنم ببینم کجان
بعد ته رف تو تراس تا زنگ بزنه
ا.ت:کوک
کوک:بله
ا.ت:چطوری میخوایم ب پسرا بگیم
کوک:نمیدونم 🤦♀️
بعد ته اومد داخل و گفت
ته:دارن میان ،،، مثل اینکه مرکز خرید شلوغ بوده
ا.ت:اخخخ. جوننننننن.
کوک:اوکی
۵.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.