بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چند کساند که سؤال میکنند:
سؤالها همه از یک جنس و یک انگیزه نیستند:
1 - برخی سؤال میکنند، برای اینکه فقط سؤال کرده باشند. اینان اهل تحقیق و پژوهش نیستند و به واقع سؤال کردن برایشان یک عادت است.
2 - برخی سؤال میکنند، برای اینکه شاید چیزی شگفت و سرگرمکننده بیابند تا روح افسردهشان لحظاتی را به تفریح و سرگرمی گذرانده باشد.
3- برخی سؤال میکنند تا فقط بر معلومات ذهنی خود بیفزایند تا اگر جایی رفتند، آنها هم چیزی برای گفتن داشته باشند.
4 - برخی سؤال میکنند، چون تنبلاند و حاضر نیستند خود بهدنبال جواب بروند و تلاش کنند.
5 - برخی سؤال میکنند تا ببینند گوینده با نظراتشان موافق است یا نه. بهواقع اینان سؤال نمیکنند، بلکه بهدنبال تایید خود هستند.
6 - برخی سؤال میکنند، نه برای سؤال، بلکه برای گیر انداختن وخجلت زده کردن.
7 - برخی سؤال میکنند تا اندک معلومات خود را به رخ بکشند.
8 - برخی سؤال میکنند و سؤالاتشان از آنِ خودشان نیست.آنهارا ازجایی شنیده یا خوانده اند.
9 - برخی سؤال میکنند، بی آنکه جواب بخواهند. زیرا از ابتدابرای جواب نیامده اند. اینان دچار بیماری سؤالاند...
ای دوست، اینها و مشابه اینها، هیچکدام سؤال سالکانه نیست!
سؤال سالک تنها وتنها در روندسلوک و مشاهده اش شکل میگیرد. سؤالی زنده که تنها در حال وضع میشود.
او سؤال مرده ندارد. چنین کسی تنها آنچه را که برای ادامه سیرش، حیاتی است، میپرسد. پس به جای دیگر سرَک نمیکشد، فضولی نمی کند، و انرژی نابش را برای حرفهای بی ربط و ناهماهنگ هدر نمیدهد.
سؤال یک سالک، سؤال خود اوست، نیاز حیاتی اوست. او برای سؤالش تلاش کرده است، سختی کشیده است، و به قولی برای رسیدن به جواب، بیابانگردیها کرده است. و اکنون سؤال دارد!
چنین کسی نیمی از پاسخ، نقداً در سؤالش است و نیم دیگر را روح بزرگ آگاهی، از راههای عدیده و از طریق خدمتگزاران زنده اش، آن هم در بهترین زمان و مکان ممکن، بر او خواهد باراند.
چند کساند که سؤال میکنند:
سؤالها همه از یک جنس و یک انگیزه نیستند:
1 - برخی سؤال میکنند، برای اینکه فقط سؤال کرده باشند. اینان اهل تحقیق و پژوهش نیستند و به واقع سؤال کردن برایشان یک عادت است.
2 - برخی سؤال میکنند، برای اینکه شاید چیزی شگفت و سرگرمکننده بیابند تا روح افسردهشان لحظاتی را به تفریح و سرگرمی گذرانده باشد.
3- برخی سؤال میکنند تا فقط بر معلومات ذهنی خود بیفزایند تا اگر جایی رفتند، آنها هم چیزی برای گفتن داشته باشند.
4 - برخی سؤال میکنند، چون تنبلاند و حاضر نیستند خود بهدنبال جواب بروند و تلاش کنند.
5 - برخی سؤال میکنند تا ببینند گوینده با نظراتشان موافق است یا نه. بهواقع اینان سؤال نمیکنند، بلکه بهدنبال تایید خود هستند.
6 - برخی سؤال میکنند، نه برای سؤال، بلکه برای گیر انداختن وخجلت زده کردن.
7 - برخی سؤال میکنند تا اندک معلومات خود را به رخ بکشند.
8 - برخی سؤال میکنند و سؤالاتشان از آنِ خودشان نیست.آنهارا ازجایی شنیده یا خوانده اند.
9 - برخی سؤال میکنند، بی آنکه جواب بخواهند. زیرا از ابتدابرای جواب نیامده اند. اینان دچار بیماری سؤالاند...
ای دوست، اینها و مشابه اینها، هیچکدام سؤال سالکانه نیست!
سؤال سالک تنها وتنها در روندسلوک و مشاهده اش شکل میگیرد. سؤالی زنده که تنها در حال وضع میشود.
او سؤال مرده ندارد. چنین کسی تنها آنچه را که برای ادامه سیرش، حیاتی است، میپرسد. پس به جای دیگر سرَک نمیکشد، فضولی نمی کند، و انرژی نابش را برای حرفهای بی ربط و ناهماهنگ هدر نمیدهد.
سؤال یک سالک، سؤال خود اوست، نیاز حیاتی اوست. او برای سؤالش تلاش کرده است، سختی کشیده است، و به قولی برای رسیدن به جواب، بیابانگردیها کرده است. و اکنون سؤال دارد!
چنین کسی نیمی از پاسخ، نقداً در سؤالش است و نیم دیگر را روح بزرگ آگاهی، از راههای عدیده و از طریق خدمتگزاران زنده اش، آن هم در بهترین زمان و مکان ممکن، بر او خواهد باراند.
۵۶۵
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.