پارت 3 وقتی برادر تانتیت بود
مامان و بابا : بچه ها ما میریم شرکت
جونگ کوک : خدافظ
ا. ت : خدافظ
مامان و باباش رفتن
جونگ کوک : من گشنمه
ا. ت : چی میخوری
جونگ کوک : شیر موز و کوکی بلدی
ا. ت : اره توی رستوران دوستم کوکی میپوختم
جونگ کوک : بس درست کن
ا. ت : اوک
ویو فروشگاه
نامجون : جیمین به چی نگاه میکنی
جیمین : نامجون بیا
نامجون : چیه
جیمین : اون لوناست
نامجون : شوگا بیا
شوگا : چیه
نامجون : جیمین رو نگه دار
جیمین : بزارید من اونو بزارم ( داره عربده میزنه و هول میده پسرا رو)
لونا : جکسون چی شده
جکسون : نمیدونم
لونا ویو
یه دفعه دیدم یکی داره میدوئه طرف ما و 6 نفر دنبالش وای نه اون نه اون جیمین بود
جیمین : لونا نیکشمت
جکسون هم دویید جلوی جیمین وری جیمین با مشت زد توی صورت جکسون جکسون هم بیهوش
جیمین : تو با این احمق ( ببخشید) که نمیتونه به یکی مشت بزنه عاشق شده عه ( نیشخنده صدا دار)
لونا : جیمین من توصیح مید.... (جیمین بهش سیلی زد)
جیمین : تو فقط بخاطر پولی که داشتم عاشقم شدی نه درسته
لونا : نه نه من واقعا دوست داشتم ( گریه)
جیمین: دروغ دروغ همبشه زندگیت دروغه
نامجون ویو
جیمین داشت با لونا حرف میزد دیدم یه دفعه اوفتاد
نامجون : عه جیمین جیمین
جیمین : اخ نامجون.....
نامجون : شوگا زنگ بزن به جونگ کوک
شوگا زنگ زد به جونگ کوک
ویو خونه
جونگ کوک ویو
داشتم با ا. ت کوکی و شیر موز درست می کردم دیدم شوگا داره زنگ میزنه
جونگ کوک : الو داداش
شوگا : جونگ کوک جیمین توی فروشگاه حالش بد شد اوفتاد بیا به فروشگاه.... ( خودتون یه چیزی بگید)
جونگ کوک : اومدم
قط کردم
ا. ت :کی بود
جونگ کوک : برو اماده شو تو راه میگم
ا. ت : اوکی
ا. ت ویو
رفتم اماده شدم (استایل دوم لباس ست ا. ت و کوک)
ا. ت : داداش بیا بریم با موتور
جونگ کوک : باشه
سوار موتور شدیم جونگ کوک گاز داد بعد 5 دقیقه رسیدیم
شوگا : جونگ کوک
جونگ کوک : اومدم
جونگ کوک ویو
جونگ کوک : خدافظ
ا. ت : خدافظ
مامان و باباش رفتن
جونگ کوک : من گشنمه
ا. ت : چی میخوری
جونگ کوک : شیر موز و کوکی بلدی
ا. ت : اره توی رستوران دوستم کوکی میپوختم
جونگ کوک : بس درست کن
ا. ت : اوک
ویو فروشگاه
نامجون : جیمین به چی نگاه میکنی
جیمین : نامجون بیا
نامجون : چیه
جیمین : اون لوناست
نامجون : شوگا بیا
شوگا : چیه
نامجون : جیمین رو نگه دار
جیمین : بزارید من اونو بزارم ( داره عربده میزنه و هول میده پسرا رو)
لونا : جکسون چی شده
جکسون : نمیدونم
لونا ویو
یه دفعه دیدم یکی داره میدوئه طرف ما و 6 نفر دنبالش وای نه اون نه اون جیمین بود
جیمین : لونا نیکشمت
جکسون هم دویید جلوی جیمین وری جیمین با مشت زد توی صورت جکسون جکسون هم بیهوش
جیمین : تو با این احمق ( ببخشید) که نمیتونه به یکی مشت بزنه عاشق شده عه ( نیشخنده صدا دار)
لونا : جیمین من توصیح مید.... (جیمین بهش سیلی زد)
جیمین : تو فقط بخاطر پولی که داشتم عاشقم شدی نه درسته
لونا : نه نه من واقعا دوست داشتم ( گریه)
جیمین: دروغ دروغ همبشه زندگیت دروغه
نامجون ویو
جیمین داشت با لونا حرف میزد دیدم یه دفعه اوفتاد
نامجون : عه جیمین جیمین
جیمین : اخ نامجون.....
نامجون : شوگا زنگ بزن به جونگ کوک
شوگا زنگ زد به جونگ کوک
ویو خونه
جونگ کوک ویو
داشتم با ا. ت کوکی و شیر موز درست می کردم دیدم شوگا داره زنگ میزنه
جونگ کوک : الو داداش
شوگا : جونگ کوک جیمین توی فروشگاه حالش بد شد اوفتاد بیا به فروشگاه.... ( خودتون یه چیزی بگید)
جونگ کوک : اومدم
قط کردم
ا. ت :کی بود
جونگ کوک : برو اماده شو تو راه میگم
ا. ت : اوکی
ا. ت ویو
رفتم اماده شدم (استایل دوم لباس ست ا. ت و کوک)
ا. ت : داداش بیا بریم با موتور
جونگ کوک : باشه
سوار موتور شدیم جونگ کوک گاز داد بعد 5 دقیقه رسیدیم
شوگا : جونگ کوک
جونگ کوک : اومدم
جونگ کوک ویو
۶۸.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.