فیک اجبار پارت 25
پارت ۲5
♒فیک اجبار♒
کوک
سر میز متوجه بی میلیه لونا دم انگار داشت با عصبانیت به یچزی فک میکرد البته جای تعجبیم نبود دیگه حق نداره از خونه بره بیرون....هه کاری میکنم به گوه خوردن بیوفته......
لونا
ناهار رو خوردمو رفتم تو اتاق جونگ کوک بهم گفت امشب مهمون داریم یه لباس پوشیدمو شروع کردم به آماده شدن بعد تموم شدن کوکی اومد چکم کرد که لباسم خوبه یا نه بعد چک شدن توسط اقا رفتم پایین تو اشپزخونه که ببینم کارو چطور پیش میره و گفتم سفره رو بچینن یکم منتظر موندیمو در زدن با جونگ کوک رفتم پیش واز ......
کوک
در زد و رفتیم در و باز کنیم واییی چقدر دلم واسه جی وونگ تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمش
هیی جی وونگ پسر چطوری؟؟؟
به به جئون جونگ کوک دلم واست تنگ شده بود پسر
اها جی وونگ این زنمه لونا
خوشبختم خانم
لونا:خو...خوشبختم
(متوجه لونا شدم نمیدونم چرا با دیدن جی وونگ رنگش پرید انگار حالش خوب نبود)
کوک: عشقم خوبی
لونا:........
کوک: لونا خوبی؟؟؟؟؟
لونا:اره
#FICEJBAR
♒فیک اجبار♒
کوک
سر میز متوجه بی میلیه لونا دم انگار داشت با عصبانیت به یچزی فک میکرد البته جای تعجبیم نبود دیگه حق نداره از خونه بره بیرون....هه کاری میکنم به گوه خوردن بیوفته......
لونا
ناهار رو خوردمو رفتم تو اتاق جونگ کوک بهم گفت امشب مهمون داریم یه لباس پوشیدمو شروع کردم به آماده شدن بعد تموم شدن کوکی اومد چکم کرد که لباسم خوبه یا نه بعد چک شدن توسط اقا رفتم پایین تو اشپزخونه که ببینم کارو چطور پیش میره و گفتم سفره رو بچینن یکم منتظر موندیمو در زدن با جونگ کوک رفتم پیش واز ......
کوک
در زد و رفتیم در و باز کنیم واییی چقدر دلم واسه جی وونگ تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمش
هیی جی وونگ پسر چطوری؟؟؟
به به جئون جونگ کوک دلم واست تنگ شده بود پسر
اها جی وونگ این زنمه لونا
خوشبختم خانم
لونا:خو...خوشبختم
(متوجه لونا شدم نمیدونم چرا با دیدن جی وونگ رنگش پرید انگار حالش خوب نبود)
کوک: عشقم خوبی
لونا:........
کوک: لونا خوبی؟؟؟؟؟
لونا:اره
#FICEJBAR
۸۵.۷k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.