× باید فراموشم میکردی ، از اینجا برو
× باید فراموشم میکردی ، از اینجا برو
من تو رو فراموش کردم
+ باشه ، ولی اینو بدون که هرگز دوست خوبی نبودی
× میدونم حالا برو ، شاگرد هاتم از اینجا با خودت ببر
# گوجو سن__
+ بیاید بریم هیچی نپرسین
& تو این جور مواقع باید خفه بشی یوجی
# گرفتم
_ رلش بود ؟
& نه بابا
# مطمئنی ؟
& اره اره
# ولی من اصلا به قیافه دختره توجه نکردم
& منم اصلا یادم نمیاد چه قیافه ای داشت
_ من خوب یادمه دختر خیلی خوشگلی بور
الیس ~~~
٪ خانم ایشون کی بودن ؟
× چیزی نپرس من میرم داخل
* الیس کتش رو دار به خدمتکار روی مبل نشست و خدمتکار براش قهوه آوردن با شکلات ، الیس همونطور که سیگار میکشید به بیرون از پنجره نگاه میکرد که داشت برف میومد *
خدمتکار: خانم لباساتون رو عوض میکنید ؟
× نه قهومو خوردم به کایرا زنگ بزن بگو بیاد اینجا باهاش کار دارم
خدمتکار: امر ، امر شماست خانم
× برام یک دست کت شلوار مشکی رنگ بیار
باید برم خرید
خدمتکار: چشم خانم
* چند دقیقه بعد *
٪ با من کار داشتید خانم ؟
× بله ، میخوام برم خرید
٪ چشم
خدمتکار: خدمت شما خانم * کت شلوار *
× ممنون * برداشتن چتر مشکی و عینک مشکی و کفش پاشنه بلند مشکی و سیگار *
× بریم
٪ بفرمایید * باز کردن در ماشین *
مغازه لباش فروشی ***
× سلام
فروشنده : سلام خیلی خوش اومدین مادمازل
چه لباسی رو مد نظر دارین ؟
× هر چی کت مشکی دارین بیارین
فروشنده : همه رو ؟
٪ خانم حرفشون رو دو بار تکرار نمیکنن
فروشنده: چشم چشم
* یکی از مشتری ها که زن میانسالی بود با تندی گفت : همه لباس ها رو میخوای چیکار ؟
٪ به شما ربطی داره ؟
× کافیه ،
فروشنده: خدمت شما خانم
× من گفتم مشکی اینا همشون طوسی ، خاکستری هستن
فروشنده: خیلی ببخشید الان براتون مشکی میارم
# فکر کنم به خانمی مثل شما رنگ های روشن بیشتر بیاد
٪ کسی از شما نظر نخواست مرد جوان
× * لبخند * اینطور فکر میکنی پسر جون ؟:
# بله ، مثلا رنگ ابی کم رنگ
× اسمت چیه ؟
# ایتادوری یوجی
× پیکر سوکونا درسته ؟
# * تعجب کردن * اوه .. شما کی هستید؟
× بیخیال
× فروشنده برام یه دست کت شلوار ابی کم رنگ بیار با ۷ دست کت شلوار مشکی با مدل های مختلف
فروشنده: چشم
فروشنده: اینم خدمت شما
× ممنون
× از کمکت ممنون ایتادوری سان
# خواهش میکنم
٪ خانم لباس ها رو گذاشتم تو ماشین
× بریم
من تو رو فراموش کردم
+ باشه ، ولی اینو بدون که هرگز دوست خوبی نبودی
× میدونم حالا برو ، شاگرد هاتم از اینجا با خودت ببر
# گوجو سن__
+ بیاید بریم هیچی نپرسین
& تو این جور مواقع باید خفه بشی یوجی
# گرفتم
_ رلش بود ؟
& نه بابا
# مطمئنی ؟
& اره اره
# ولی من اصلا به قیافه دختره توجه نکردم
& منم اصلا یادم نمیاد چه قیافه ای داشت
_ من خوب یادمه دختر خیلی خوشگلی بور
الیس ~~~
٪ خانم ایشون کی بودن ؟
× چیزی نپرس من میرم داخل
* الیس کتش رو دار به خدمتکار روی مبل نشست و خدمتکار براش قهوه آوردن با شکلات ، الیس همونطور که سیگار میکشید به بیرون از پنجره نگاه میکرد که داشت برف میومد *
خدمتکار: خانم لباساتون رو عوض میکنید ؟
× نه قهومو خوردم به کایرا زنگ بزن بگو بیاد اینجا باهاش کار دارم
خدمتکار: امر ، امر شماست خانم
× برام یک دست کت شلوار مشکی رنگ بیار
باید برم خرید
خدمتکار: چشم خانم
* چند دقیقه بعد *
٪ با من کار داشتید خانم ؟
× بله ، میخوام برم خرید
٪ چشم
خدمتکار: خدمت شما خانم * کت شلوار *
× ممنون * برداشتن چتر مشکی و عینک مشکی و کفش پاشنه بلند مشکی و سیگار *
× بریم
٪ بفرمایید * باز کردن در ماشین *
مغازه لباش فروشی ***
× سلام
فروشنده : سلام خیلی خوش اومدین مادمازل
چه لباسی رو مد نظر دارین ؟
× هر چی کت مشکی دارین بیارین
فروشنده : همه رو ؟
٪ خانم حرفشون رو دو بار تکرار نمیکنن
فروشنده: چشم چشم
* یکی از مشتری ها که زن میانسالی بود با تندی گفت : همه لباس ها رو میخوای چیکار ؟
٪ به شما ربطی داره ؟
× کافیه ،
فروشنده: خدمت شما خانم
× من گفتم مشکی اینا همشون طوسی ، خاکستری هستن
فروشنده: خیلی ببخشید الان براتون مشکی میارم
# فکر کنم به خانمی مثل شما رنگ های روشن بیشتر بیاد
٪ کسی از شما نظر نخواست مرد جوان
× * لبخند * اینطور فکر میکنی پسر جون ؟:
# بله ، مثلا رنگ ابی کم رنگ
× اسمت چیه ؟
# ایتادوری یوجی
× پیکر سوکونا درسته ؟
# * تعجب کردن * اوه .. شما کی هستید؟
× بیخیال
× فروشنده برام یه دست کت شلوار ابی کم رنگ بیار با ۷ دست کت شلوار مشکی با مدل های مختلف
فروشنده: چشم
فروشنده: اینم خدمت شما
× ممنون
× از کمکت ممنون ایتادوری سان
# خواهش میکنم
٪ خانم لباس ها رو گذاشتم تو ماشین
× بریم
۹.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.