معشوقه ارباب(پارت1)
سلام من ا/ت هستم و ۲۰سالمه و دورگم یه رگم کره ای و
یه رگم ژاپنی و بابام یه مافیاستش
سلام من جونگکوک هستم و ۲۳سالمه و مافیایی هستم کل شهر ازم میترسن
(+علامتا/ت_جونگکوک)
ویوی ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت۹ بود از رو تخت بلند شدم رفتم دستشویی و کاری لازم و انجام دادم یه لباس پوشیدم رفتم بیرون(عکسشو میزارم) به سمت شرکت کارای که بابام بهم سپرده بود(پرش زمان۳ساعت) کارم تموم شدو رفتم خونه دیدم که بابا داره بایه نفر دار پشته تلفن میگه ک بیا شرط ببندیم ولی اهمیت ندادم رفتم بالا روی تخت دراز کشیدم کم کم چشمام گرم شدو خوابم برد ولی یه چیزی نمی زاره بخوابم بلند شدم دیدم که کسی خونه نیست رفتم تلویزیونو روشن کردم ولی هیچی نداشت زنگ زدم به یونا(یونا دوست صمیمی ا.ت)
تماس ا.ت و یونا
~سلام ا.تتتتتتتتتت
_سلام
~کجای
_خونه
~میای بیرون
_اره ولی کجا بریم
~شهر بازی
_اوکی
~پس خدافس
_خدافس
پایان تماس
اماده شدم رفتم دنبال یونا بعد۱ساعت که کل همی وسایلی شهر بازی رو سوار شدیم و من یونا رو رسوندم و خودم رفتم خونه که دیدم که یه ماشین مشکی دم در خونه پارک کرده بود اروم دِرو باز کردم خیلی اوم پا ورچ پا ورچ میرفتم که یهو بابا گفت
پ.ا.ت: تو اسلحه بده من ا.تو میدم(یه تور ا.تو نوشتم انگار عروسه)
+باش ولی باید با من ازدواج کنه
پ.ا.ت:...................
شرت پارت بعدی
لایک10
یه رگم ژاپنی و بابام یه مافیاستش
سلام من جونگکوک هستم و ۲۳سالمه و مافیایی هستم کل شهر ازم میترسن
(+علامتا/ت_جونگکوک)
ویوی ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت۹ بود از رو تخت بلند شدم رفتم دستشویی و کاری لازم و انجام دادم یه لباس پوشیدم رفتم بیرون(عکسشو میزارم) به سمت شرکت کارای که بابام بهم سپرده بود(پرش زمان۳ساعت) کارم تموم شدو رفتم خونه دیدم که بابا داره بایه نفر دار پشته تلفن میگه ک بیا شرط ببندیم ولی اهمیت ندادم رفتم بالا روی تخت دراز کشیدم کم کم چشمام گرم شدو خوابم برد ولی یه چیزی نمی زاره بخوابم بلند شدم دیدم که کسی خونه نیست رفتم تلویزیونو روشن کردم ولی هیچی نداشت زنگ زدم به یونا(یونا دوست صمیمی ا.ت)
تماس ا.ت و یونا
~سلام ا.تتتتتتتتتت
_سلام
~کجای
_خونه
~میای بیرون
_اره ولی کجا بریم
~شهر بازی
_اوکی
~پس خدافس
_خدافس
پایان تماس
اماده شدم رفتم دنبال یونا بعد۱ساعت که کل همی وسایلی شهر بازی رو سوار شدیم و من یونا رو رسوندم و خودم رفتم خونه که دیدم که یه ماشین مشکی دم در خونه پارک کرده بود اروم دِرو باز کردم خیلی اوم پا ورچ پا ورچ میرفتم که یهو بابا گفت
پ.ا.ت: تو اسلحه بده من ا.تو میدم(یه تور ا.تو نوشتم انگار عروسه)
+باش ولی باید با من ازدواج کنه
پ.ا.ت:...................
شرت پارت بعدی
لایک10
۹.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.