پارت 29
پارت 29
ات ویو:خیلی ترسیده بودم ک کوک منو از بار کشید بیرون برد کنار دیوار
کوک:چرا اینکارو میکنی( عصبی داد)
ات:.... حقققققق
ادمین:کوک از شدت عصبانیت دستشو کوبید به دیوار و این باعث شد دست کوک خون بیاد
ات ویو:خیلی ترسیدم نمیدونم چرا اینکارو کرد 😭 به خودم اومدم دیدم محکم بغلم کرده
کوک:هیششششش
ات:حقققققققققق
کوک:ات خودت میدونی اون وو چه ادمیه هرشب با یکیه بعد درخواست رقصش رو قبول میکنی
ات: من... حقق... فقط.... میخواستم..... حققققق
ات ویو:از یک طرف از دستش ناراحت بودم از یک طرف راست میگفت گریم بند نمیومد ک یهو کوک بغلم کرد
کوک:هیشششش گریه نکن وقتی گریه میکنی قلبم اتیش میگیره
ات ویو:توی بغلش احساس گرما میکردم وقتی نفس های داغش به گردم میخورد دیوانه میشدم همه جا داغ بود نباید انقدر میخوردم
کوک:ات بهتره بری اگه نری نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
ات:نمیخواد جلوی خود تو بگیری
کوک:ات الان مستی نمیدونی داری چیک..
ادمین:ات یقه لباس کوک رو کشید و حرف کوک با برخورد لب ات قطع شد
ات ویو:انگار زمان متوقف شده بود وقتی به خودم اومدم کوک منو براید استایل بغل کرده بود ..............
ات ویو:خیلی ترسیده بودم ک کوک منو از بار کشید بیرون برد کنار دیوار
کوک:چرا اینکارو میکنی( عصبی داد)
ات:.... حقققققق
ادمین:کوک از شدت عصبانیت دستشو کوبید به دیوار و این باعث شد دست کوک خون بیاد
ات ویو:خیلی ترسیدم نمیدونم چرا اینکارو کرد 😭 به خودم اومدم دیدم محکم بغلم کرده
کوک:هیششششش
ات:حقققققققققق
کوک:ات خودت میدونی اون وو چه ادمیه هرشب با یکیه بعد درخواست رقصش رو قبول میکنی
ات: من... حقق... فقط.... میخواستم..... حققققق
ات ویو:از یک طرف از دستش ناراحت بودم از یک طرف راست میگفت گریم بند نمیومد ک یهو کوک بغلم کرد
کوک:هیشششش گریه نکن وقتی گریه میکنی قلبم اتیش میگیره
ات ویو:توی بغلش احساس گرما میکردم وقتی نفس های داغش به گردم میخورد دیوانه میشدم همه جا داغ بود نباید انقدر میخوردم
کوک:ات بهتره بری اگه نری نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
ات:نمیخواد جلوی خود تو بگیری
کوک:ات الان مستی نمیدونی داری چیک..
ادمین:ات یقه لباس کوک رو کشید و حرف کوک با برخورد لب ات قطع شد
ات ویو:انگار زمان متوقف شده بود وقتی به خودم اومدم کوک منو براید استایل بغل کرده بود ..............
۳.۹k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.