ادامه رمان پارت 12
ولی حالا احساس میکنم که بند بند وجودم فقد برا یک نفر می تپه نمی دونم چطوری عاشقت شدم ولی بدون یک جوری توی وجودم رفتی که هیجوره در نمیای نمیدونم نظر تو راجب من چیه ولی بدون خیلی دوست دارم. نیکا. شدی ملفین قلبم حتی وقتی می بینمت قلبم از شوق زیاد فقد می تپه
نیکا. با این حرفاش قلبم محکم به سینه کوبیده می شد نمی دونم چطوری چشمام خیس خیس شده بود. دلم می خواست بهش بگم منم عاشقتم منم دوست دارم ولی یه حسی اجازه نمی داد بگم 🥺
دلم می خواست حسمو داد بزنم ولی نتونستم یهو بر گشت بوسیدتم احساس کردم دنیا فقد برا منه. هزار جور حس بهش داشتم
یهو گفت. حرفی نداری 🥺 نظر تو راجب من چیه این درحالی می گفت که چشاش از غم پر از اشک بود. خواستم بگم منم دوست دارم که نشد و با سرعت پیاد شدم بدون توجه همه رفتم توی اتاقم با لباس فرم افتادم روی تخت و از خوشحالی داشتم جیغ می کشیدم که یه ناشناس پیامم داد
سلام چطوری خوبی
گفتم ممنونم شما
گفت می دونم نتونستی توی چشام نگاه کنی حرفی بزنی. دوست دارم نظرتو بشنوم
بدون اراده تایپ کردم. دوست دارم
که گفت .......
نیکا. با این حرفاش قلبم محکم به سینه کوبیده می شد نمی دونم چطوری چشمام خیس خیس شده بود. دلم می خواست بهش بگم منم عاشقتم منم دوست دارم ولی یه حسی اجازه نمی داد بگم 🥺
دلم می خواست حسمو داد بزنم ولی نتونستم یهو بر گشت بوسیدتم احساس کردم دنیا فقد برا منه. هزار جور حس بهش داشتم
یهو گفت. حرفی نداری 🥺 نظر تو راجب من چیه این درحالی می گفت که چشاش از غم پر از اشک بود. خواستم بگم منم دوست دارم که نشد و با سرعت پیاد شدم بدون توجه همه رفتم توی اتاقم با لباس فرم افتادم روی تخت و از خوشحالی داشتم جیغ می کشیدم که یه ناشناس پیامم داد
سلام چطوری خوبی
گفتم ممنونم شما
گفت می دونم نتونستی توی چشام نگاه کنی حرفی بزنی. دوست دارم نظرتو بشنوم
بدون اراده تایپ کردم. دوست دارم
که گفت .......
۷.۷k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.