ادامه پارت 22
آیون:کوک من امشب اینجا میخوابم
وقتی منو بغل کوک دید خودشو جمع وجور کرد
آیون: آیشون ات هستن؟
ات: بله
آیون: انگار بد موقع آومدم
و مثل فشنگ از اتاق خارج شد
کوک: اونو ول کن دیونهس
رفتیم تو تخت خواب اون منو محکم بغل کرد دم گوشم زمزمه کرد
کوک: دوست دارم
ات: منم خیلی دوست دارم
و کم کم خوابم برد
ویو کوک
وقتی خوابش برد با موهاش بازی بازی کردم و کم کم چشام سنگین شد خوابم برد خواب دیدم ات گلومو گرفته و فشار میده و مدام میگه
ات: چرا ب من خیانت کردی؟
چرا ب من خیانت کردی؟
چرا ب من خیانت کردی؟
ک از خواب پریدم ات هنوز خواب بود خیلی ناز خوابیده موهاشو از صورتش کنار زدم بوسه ای روی لباش زدم اونم کم کم چشماشو باز کرد از روش بلند شدم
ات:سلام کوک... داشتی چیکار میکردی؟
کوک: فقط یه بوسه کوچولو
بلند شدم
جفتمون لباس پوشیدیم و حاضر شدیم رفتیم پایین که
بچها جدیدا ن لایک میکنید ن کامنت میزارید اگه دوست ندارید بگین ادامه ندم
وقتی منو بغل کوک دید خودشو جمع وجور کرد
آیون: آیشون ات هستن؟
ات: بله
آیون: انگار بد موقع آومدم
و مثل فشنگ از اتاق خارج شد
کوک: اونو ول کن دیونهس
رفتیم تو تخت خواب اون منو محکم بغل کرد دم گوشم زمزمه کرد
کوک: دوست دارم
ات: منم خیلی دوست دارم
و کم کم خوابم برد
ویو کوک
وقتی خوابش برد با موهاش بازی بازی کردم و کم کم چشام سنگین شد خوابم برد خواب دیدم ات گلومو گرفته و فشار میده و مدام میگه
ات: چرا ب من خیانت کردی؟
چرا ب من خیانت کردی؟
چرا ب من خیانت کردی؟
ک از خواب پریدم ات هنوز خواب بود خیلی ناز خوابیده موهاشو از صورتش کنار زدم بوسه ای روی لباش زدم اونم کم کم چشماشو باز کرد از روش بلند شدم
ات:سلام کوک... داشتی چیکار میکردی؟
کوک: فقط یه بوسه کوچولو
بلند شدم
جفتمون لباس پوشیدیم و حاضر شدیم رفتیم پایین که
بچها جدیدا ن لایک میکنید ن کامنت میزارید اگه دوست ندارید بگین ادامه ندم
۹.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.